💢ملاقات با #امام_زمان علیه السلام
✅ استاد #فاطمی_نیا :
مكان زندگي امام زمان (ع) براي ما مشخص نيست؛ اعمال و دعای مشخصی هم برای ملاقات و زيارت حضرت (ع) در دست نداریم.
در حقیقت، ایشان به حسب مصلحت و به طور ناگهانی بر برخی از پیروان خویش ظاهر میشوند و توفيق عظيم زيارت ايشان نصيبشان ميشود.
اما نکتهٔ بسيار مهم این است که انسان بهگونهای زندگی کند که رضايت امام زمان (ع) را كسب كند.
@Roznegaar
💢 چرا #برکت از #زندگی می رود ؟
استاد #فاطمی_نیا
✅ #مشاجره ها و #نزاع ها، #نور_باطن را خاموش میکند.
بسیاری از #بی_حالی ها و #عدم_نشاط ها به جهت #مشاجرات است.
کم منزلی داریم که درآن #پرخاش و #تندی نباشد!
روزی چندتا پرخاش باشد، #برکات را از منزل میبرد.
حتی اگر حق هم با تو بود ، در امور جزیی و شخصی #مشاجره_نکن ، چون کدورت می آورد.
مرحوم علامه جعفری از صاحب دلی نقل کرد:
در موضوعی که گمان میکردم حق با من است ،داشتم با همسرم مشاجره میکردم؛ ناگهان #صورت_باطنی غضبم را نشانم دادند ! بسیار کریه وزشت بود! آن صورت نزدیکم آمد و گفت : کثیف! ساکت شو!
همین که متنبه شدم فورا "دست همسرم را بوسیدم و #عذرخواهی" کردم.
@Roznegaar
#داستان_کوتاه
✍زماني در بچگي باغ انار بزرگی داشتيم، اواخر شهريور بود، همه فاميل اونجا جمع بودن .اون روز تعداد زيادي از كارگران بومي در باغ ما جمع شده بودن براي برداشت انار، ما بچه ها هم طبق معمول مشغول بازي كردن و خوش گذروندن بوديم!
بزرگترين تفريح ما در اين باغ، بازي گرگم به هوا بود اونم بخاطر درختان زياد انار و ديگر ميوه ها و بوته اي انگوري كه در اين باغ وجود داشت، بعضی وقتا ميتونستي، ساعت ها قائم شی، بدون اينكه كسی بتونه پيدات كنه!
بعد از نهار كه تصميم به بازي گرفتيم، من زير يكی از اين درختان قايم شده بودم كه ديدم يكی از كارگراي جوونتر، در حالی كه كيسه سنگينی پر از انار در دست داشت، نگاهی به اطرافش انداخت و وقتی كه مطمئن شد كه كسی اونجا نيست، شروع به كندن چاله اي كرد و بعد هم كيسه انارها رو اونجا گذاشت و دوباره اين چاله رو با خاك پوشوند، دهاتی ها اون زمان وضعشون خيلی اسفناك بود و با همين چند تا انار دزدي، هم دلشون خوش بود!
با خودم گفتم، انارهاي مارو ميدزي! صبر كن بلايي سرت بيارم كه ديگه از اين غلطا نكنی، بدون اينكه خودمو به اون شخص نشون بدم به بازي كردن ادامه دادم، به هيچ كس هم چيزي در اين مورد نگفتم!
غروب كه همه كار گرها جمع شده بودن و ميخواستن مزدشنو از بابا بگيرن، من هم اونجا بودم، نوبت رسيد به كارگري كه انارها رو زير خاك قايم كرده بود، پدر در حال دادن پول به اين شخص بود كه من با غرور زياد با صداي بلند گفتم: بابا من ديدم كه علي اصغر، انارها رو دزديد و زير خاك قايم كرد! جاشم میتونم به همه نشون بدم، اين كارگر دزده و شما نبايد بهش پول بدين!
پدر خدا بيامرز ما، هيچوقت در عمرش دستشو رو كسی بلند نكرده بود، برگشت به طرف من، نگاهی به من كرد، همه منتظر عكس العمل پدر بودن، بابا اومد پيشم و بدون اينكه حرفی بزنه، یه سيلی زد تو صورتم و گفت برو دهنتو آب بكش، من خودم به علی اصغر گفته بودم، انارها رو اونجا چال كنه، واسه زمستون!
💭 بعدشم رفت پيش علی اصغر، گفت شما ببخشش، بچس اشتباه كرد، پولشو بهش داد، 20 تومان هم روش، گفت اينم بخاطر زحمت اضافت! من گريه كنان رفتم تو اطاق، ديگم بيرون نيومدم!
كارگرا كه رفتن، بابا اومد پيشم، صورت منو بوسيد، گفت ميخواستم ازت عذر خواهی كنم! اما اين، تو زندگيت هيچوقت يادت نره كه هيچوقت با آبروي كسی بازي نكنی... علی اصغر كار بسيار ناشايستي كرده اما بردن آبروي انسانی جلو فاميل و در و همسايه، از كار اونم زشت تره!
شب علی اصغر اومد سرشو انداخته پايين بود و واستاده بود پشت در، كيسه اي دستش بود گفت اينو بده به حاج آقا بگو از گناه من بگذره! كيسه رو که بابام بازش كرد، ديديم كيسه اي كه چال كرده بود توشه، به اضافه همه پولايي كه بابا بهش داده بود...
✍ #امام_علی (علیه السلام) :
به #مالک_اشتر فرمود: ای مالک! اگر شب هنگام کسی را در حال گناه دیدی، فردا به آن چشم نگاهش مکن شاید سحر #توبه کرده باشد و تو ندانی.
✍استاد #فاطمی_نیا :
از صبح که پا میشی, فلان کس چی گفت, فلان کس چی کرد.., فلان روزنامه چی نوشت.. ول کن.
#امیرالمومنین به حارث همدانی فرمودند:
اگر هرچه را که می شنوی بگویی , #دروغگو هستی!
@Roznegaar
💢 #استجابت_دعا در #شبهای_قدر
استاد #فاطمی_نیا :
#شب_قدر، ابتدا بايد از #گناهانمان استغفار كنيم و تصميم بر جبران بگيريم.
بعضي از #گناهان #مانع_اجابت_دعا ميشود.
اما نكته اين است كه به هرحال خيلي از #گناهان را انجام داده ایم و درحال حاضر نميتوانيم جبران كنيم!
مثل اینکه الان برويم در فلان شهرستان و دلي را كه #شكسته بوديم، بدست آوريم، يا بخواهيم دو سه سال نماز قضاء را به جا آوريم، یا بخواهیم حق الناس هایی که به گردن داریم جبران کنیم. اینها را که فی المجلس نمیتوانیم انجام دهيم و جبران كنيم.
پس چه بايد كرد؟!
در اين شرايط ميگويم به #خدا عرض كنيد :
"خدايا من با تو عهد ميبندم كه از اين مجلس كه بيرون رفتم در اولين فرصت ممكن اين قدم ها را بردارم و جبران گذشته كنم و تو هم به لطف و كرم بي انتهايت لطفي كن تا اين گناهان مانع اجابت دعاي من نشود."
يقين بدانيد اين كار #موثر است، خدا از دلها آگاه است ، خدا كريمتر از آن است كه بخواهد اينجا با من تسويه حساب كند! وقتي ميبيند بنده اش واقعا #پشيمان است و الان دستش به جايي نميرسد، حتما #مهلت جبران ميدهد.
اصلا اگر همچون #حالي داشته باشد و با تمام وجود از گذشته اش ناراحت باشد، قطعا خداوند كريم او را میبخشد.
@Roznegaar
#همسرداری
فرزند آیتالله #فاطمی_نیا نقل میکند:
روزی با پدر میخواستيم برويم به یک مجلس مهم؛ وقتی آمدند بيرون خانه، ديدم بدون #عبا هستند!
گفتم عبايتان کجاست؟ گفتند مادرتان خوابيده و عبا را رويشان کشیدهام؛ گفتم: بدون عبا رفتن آبروريزی است.
جواب دادند:
اگر #آبروی من در گروی اين عباست و اين عبا هم به بهای از خواب پريدن مادرتان است؛ نه آن عبا را میخواهم نه آن آبرو را...!
در خانهای که آدمها یکدیگر را دوست ندارند؛ بچهها نمیتوانند بزرگ شوند. شاید قد بکشند؛ اما بال و پر نخواهند گرفت...!
@Roznegaar