از آنهایی که اینجا مرا میخوانند درخواست میکنم منت بگذارند و برای بیماران ما حمد شفایی بخوانند.
التماسدعا...
نمیدانم نگاه شما به نوشتن چیست؛ اما نوشتن برای من هم درد است و هم درمان.
گاهی با قلم، رنجها را مینویسم و گاه برای تسکین یافتن از همان رنجها به قلم پناه میبرم.
نوشتن فراتر از نور و شلوغی و سروصدای اطراف، کُنج امنی است برای من تا به واسطهی آن دردها را به واژه تبدیل کنم.
استیصال، سختترین واژهای است که نگاشته میشود و در روح این کلمه انقطاع و دلبُریدن از همهچیز نهفته است.
اینکه آدم برسد به اینجا که هیچ کسی جز خدای مهربان را ندارد، آسان نیست.
فلسفهی غم و بلا و گرفتاری و بیماری هم همین است که ما به این حجم از درک برسیم که همگان ما را ترک میکنند و جز خدا کسی نمیماند.
خدایا! ما به جایی رسیدهایم که بغضمان درگلو مانده و حتی توان تبدیلش به اشک را هم نداریم.
خدایا! دستانمان خالیست و فهمیدیم که در این ظلمات تو فقط نوری.
خدایِجان! ما رسیدهایم به اینجا که شانههای دنیا جای مناسبی نیست برای اینکه سرمان را رویش بگذاریم و زارزار گریه کنیم.
خدایا! ما اصلا هیچ آدمی را دیگر به تو نمیسپاریم تا پاسخ بدیهایش را بدهی، همه را به بخشندگی خودت میبخشیم؛ تو هم ما را ببخش.
خدایا! ما آنقدر بدیم که حتی سایهمان هم دلش نمیخواهد دنبالمان راه بیافتد؛ اما تو همواره بودهای باز هم باش.
باز هم باش...
13.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگر چشمانتان بارانی شد
برایِ منِ بیابان هم دعا کنید.
https://eitaa.com/roznevesht
آنهایی که برای حضور مذهبیها در ایام محرم قلم زدید (و البته که خوب دعوتشان کردید به رعایت پروتکلها)و هرجا کوتاهی دیدید رسالت قلم را بر دوش کشیدید و تذکر به موقع دادید از شما سپاسگزاریم.
لطف کنید چند خطی هم در رابطه با کنسرت ابی بنویسید تا دهان یاوهگویان آن طرفآبی هم بسته بماند.
*قلم متعهد، گزینشی نمینویسد.
https://eitaa.com/roznevesht
یه وقتهایی کلی حرف برای گفتن دارم؛ اما واژهای برای نوشتن ندارم.
دلیلش هم نمیدونم دقیقا چیه؟!
خدا بذر "حسین" را در قلبهایمان پاشید،
زود باش اربعین نزدیک است،
باید غم عشقش را دِرو کنیم.
شاعر میگه:
من خود بلای خویشم، از خود کجا گریزم؟
به زبون خودمونی یعنی:
یه نفر بیاد منا از دست خودم نجات بده.
یاهمون:
اعوذ بالله من نفسی...