eitaa logo
روز‌نوشت
556 دنبال‌کننده
695 عکس
330 ویدیو
1 فایل
✍طلبه‌ام و مبتلاء به نگارش با کپی پیست میانه‌ی خوبی ندارم. کپی از این کانال با اشاره به نام صاحبش باشد. با نقدهاتون، خوش‌حال میشم! @islamic_ethic https://eitaa.com/roznevesht http://zil.ink/roznevesht
مشاهده در ایتا
دانلود
یقه‌ی بسته‌ای که مانعِ خوردنِ مالِ حرام نشد. @roznevesht
ما از یک طبقه‌ی چهارم ساختمانی مجبور شدیم کوچ کنیم به یک طبقه‌ی چهارم ساختمانی دیگر. یعنی اسباب‌کشی کردیم و نقل مکان. اینکه خانه‌ات را می‌گذاری و می‌روی یک خانه‌ی دیگر، خودش یک‌جور تمرینِ دل‌نبستن است. اسباب‌ها را تا آن‌جا که بشود خودمان جا‌به‌جا می‌کنیم بقیه‌اش را هم کارگرها. یک ماشین بزرگ و جادار با چندتا کارگر که مجبورند تن بدهند به قوانینِ سختِ آپارتمان‌ها و اسباب و اثاثیه را به‌جای آسانسور از پله‌ها بالا و پایین ببرند. آسانسورها این روزها بی‌رحم شده‌اند. فقط باید آدم‌ها را جابه‌جا کنند و حق بردن وسایل را ندارند؛ به همین دلیل موقع اسباب‌کشی، نگهبان آپارتمان مثل مامور بهشت و جهنم باید آدم‌های سبک را روانه‌ی آسانسور و آن‌ها که بارشان سنگین است را به سمت راه‌پله‌ها هدایت کند. یکی‌شان مُسن بود. کارگرها را می‌گویم. مثلا هم‌سنِ پدرم. نفس‌نفس می‌زد با هر بار بالا آمدن از پله‌‌ها و من هر بار بیشتر شرمنده‌اش می‌شدم. خواهرم گفت آقا کاش حداقل شغل‌تان را عوض می‌کردید تا مجبور نباشید کار به این سنگینی انجام دهید! مرد گفت که وضعش بد نبوده؛ راننده‌ی بیابان بوده و ماشین هم داشته؛ پسرش دچار سرطان شده و او مجبور شده تا زندگی‌اش را خرجِ بچه‌ی مریضش کند. آخرش هم بچه، عمرش به دنیا نبوده و از دنیا رفته؛ حالا مجبور شده برای امرار معاش تن به این سختی‌ها بدهد. آن لحظه دلم می‌خواست طبقه‌ی چهارم نبودم! یا دلم می‌خواست اصلا توی آپارتمان زندگی نمی‌کردم! حتی دلم می‌خواست حداقل یخچال به آن سنگینی خودش پا داشت و تا بالا می‌آمد تا پیرمرد مجبور نشود این همه پله را بالا بیاوردش! دلم می‌خواست آسانسورها مهربان‌تر بودند! یا حداقل نگهبانانش! دلم می‌خواست جانِ آدم‌ها بیشتر از جانِ آسانسورها ارزش می‌داشت! برای آدمی مثل من که اشکش همین‌جا پشت پلک‌هایش سنگر گرفته، شنیدن حرف‌های آن مرد داغدیده، آوارِ غم بود که خراب می‌شد روی سرم. 🖋زهرا ابراهیمی @roznevesht
ماه‌ها گذشت و کاری از ما بر نیامد! رجب از راه رسید و کار با فضل تو افتاد در این ماه عزیز. 🖋زهرا ابراهیمی @roznevesht
ناامیدی را ذبح کن! خدا دنبال بهانه می‌گردد تا تو را ببخشد! 🖋زهرا ابراهیمی @roznevesht
رجب! ماهِ تکاندنِ اشک‌ها از چشم‌هاست... 🖋زهرا ابراهیمی @roznevesht
رجب، اذنِ دخولِ عاشق‌هاست. 🖋زهرا ابراهیمی @roznevesht
خوب وقتی ولایت ندارید تن به وکالت می‌دهید! 🖋زهرا ابراهیمی @roznevesht
تَرَحَّمْ ذِلَّتی یا ذَا المعالی وَ واصِلْنی اِذا شَوَّشْتَ حالی بله جناب سعدی! ما هم همین‌طور! @roznevesht
انگار کن دریا طوفانی‌ست! کِشتی‌ات شکسته! موج‌ها بی‌رحم‌اند! تویی و چند تخته‌پاره! هما‌ن‌جا خدا را می‌بینی! درست همان‌جا! 🖋زهرا ابراهیمی @roznevesht
بعضی‌ها تصورشان از کشورداری این است همین‌که جنگی رخ نمی‌دهد پس ما برنده‌ی این میدان هستیم! این در حالی‌ست که نتیجه‌ی صلح در پرتو سیاستمداران احمق، با جنگ یکسان است! سیاستِ دینی یا دینِ سیاسی زمانی مفید است که در خط ولایت حرکت کند! 🖋زهرا ابراهیمی @roznevesht
توی اسنپ نشسته بودم که یک نفر این کاغذ را از شیشه انداخت روی صندلی. تبلیغ یک قالی‌شویی است. نه صاحبش را می‌شناسم و نه آدرسش را بلدم! اما خواستم از این آقای نصر تشکر کنم که قالی‌ها را با رعایت اصول مذهبی می‌شویَد. هرچند دقت در نجاست و پاکی مربوط به اصول مذهب نیست و در دایره‌ی احکام شرعی قرار می‌گیرد؛ اما منظور آقای نصر همان بوده. یعنی حواسشان هست که قالی‌ها را هم تمیز و هم پاک تحویل دهند! دستت درد نکند آقای نصر که پای رعایت احکام شرعی را وسطِ قالی‌شویی باز کردی. خدا برکت به مال‌ و کارَت بدهد! @roznevesht
مثل صبحی که جهان را روشن می‌کند! این نامِ شماست که به جهانِ قلبِ ما نور تعارف می‌کند! 🖋زهرا ابراهیمی @roznevesht
بعضی از زخم‌ها، جای‌شان برای همیشه می‌ماند! حتی وقتی ظاهر زخم خوب می‌شود، یک ردّی از خاطرات با دیدن آن زخم توی ذهن آدمی باقی می‌ماند! خاطرات تلخ مثل آشنایی که به استقبال آدمی می‌آید، ذهن آدم را سفت بغل می‌گیرد و دست از سر او بر نمی‌دارد! حواس‌مان باشد به این‌‌که چه ردّی از خودمان توی ذهن‌ها و قلب‌ها باقی می‌گذاریم! 🖋زهرا ابراهیمی @roznevesht
نَه گوشه‌ی دل، که میانِ جانِ مایید مولا جان! 🖋زهرا ابراهیمی @roznevesht
عشق فرو می‌ریزد از دَر و دیوارِ جهان با حضورتان... 🖋زهرا ابراهیمی @roznevesht
گیرم تک‌تکِ ما را تحریم کردید! با عشقِ ما به اهل‌البیت چه می‌کنید! 🖋زهرا ابراهیمی @roznevesht
و در چنین روزی! خدا به اندوهِ بشر مَرهم بخشید! 🖋زهرا ابراهیمی @roznevesht
گاه در سر جا دارید و حافظه‌‌ها، سَر می‌رود از حضورتان! گاه بر دل می‌نشینید و قلب‌ها، مجروح می‌گردد از غیبت‌تان! کی شود بر دیده نشینید تا چشم‌ها، حظ ببرند از وجودتان! 🖋زهرا ابراهیمی @roznevesht
ارزشِ عفوِ گسترده‌ی رهبری که شامل حال زندانیان شد، زمانی درک می‌شود که مسئولین به وظایف خویش بیش از پیش عمل نمایند و الا شیرینی این عفو در تلخیِ تکرارِ وقایع، گم خواهد شد. دشمن بابت سناریوی شکست‌خورده‌اش به‌شدت عصبانی‌ست و دشمنی زمانی که با خشم عجین شود، فاجعه‌بار خواهد بود. دقیقا مثل بچه‌ای که اگر چندساعتی سر و صدایش نیاید مادرش می‌گوید حتما دارد یک شیطنتی می‌کند، سکوت دشمن را عقب‌نشینی معنی نکنیم! این روزها اتاق فکر دشمن در تلاطم است برای ضربه‌زدن دوباره. 🖋زهرا ابراهیمی @roznevesht
خوشا به حالِ کسی که دلش آرمیده‌ی توست... 🖋زهرا ابراهیمی @roznevesht
نبودنتان زیاد است... 🖋زهرا ابراهیمی @roznevesht
در جهانی که تمدن‌ها به جانِ یکدیگر افتاده‌اند! ما به برکت ولایت زیر سایه‌ی تمدن نوین اسلامی نفس می‌کشیم! 🖋زهرا ابراهیمی @roznevesht
نبودنتان آشوب است! گاه نبودنتان می‌شود نَم و بر چشم‌ها می‌نشیند! و گاه می‌شود آه و بر قلب‌ها سایه می‌افکند! 🖋زهرا ابراهیمی @roznevesht
هرجا می‌روم به تو برمی‌خورم! حتی آنجا که دنبال خودم می‌گردم! 🖋زهرا ابراهیمی @roznevesht
غُربتِ در دنیا که حاصلِ جدا افتادن آدمی از اصلِ خویش است، بخشی اجتناب‌ناپذیر از زندگی این اُعجوبه‌ی خلقت است! غُربت، او را به اِضطراب کِشانده است و این ردّ تازیانه‌ی اضطراب است که از اَزل بر گُرده‌ی بشریت به‌جا مانده است! آدمی همچون برگِ بی‌درخت، دلواپسِ اصلِ خویش است! اما با تمامِ این حرف‌ها، این خودِ آدمیزاد است که مولفِ کتابِ خویشتن است. کلماتش را خودش انتخاب می‌کند، جایِ کلمات را هم! ما نیز زیرِ سقفی از معنویت، تسلیم‌شدن را به آغوش می‌کشیم و اسلام را به عنوان دین در کتاب زندگی‌مان، ثبت می‌کنیم و زیرِ نام اهل‌البیت به عنوان برترین انسان‌ها خط می‌کشیم تا در روز امتحان، نام‌شان در یادمان بماند! 🖋زهرا ابراهیمی @roznevesht