eitaa logo
رمانکده زوج خوشبخت ❤️
467 دنبال‌کننده
129 عکس
194 ویدیو
4 فایل
بنام خدا سلام دوستان به منبع اصلی رمان‌های عاشقانه مذهبی و زیبا خوش آمدید. کانال ما را به دوستان خود معرفی نمائید. لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/1420559197Cbc586d52af رونق کسب و کار کانال و گروه @hosyn405 تبلیغات به ما بسپارید در دو کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان 💠 قسمت مهیا دوباره روی اسم شهاب را لمس کرد و گوشی را روی گوشش گذاشت📲😧 اما غیر از بوق آزاد چیزی نصیبش نمی شد،... ساعت از یک شب🕜🌌 گذشته بود و مریم نیم ساعت پیش به خانه خودشان برگشته بود و هر چه سعی کرده بود مهیا را آرام کند موفق نشده بود. کلافه روی تخت نشست... دوباره اشک هایش گونه هایش را خیس کرده بودند ، 😢از وقتی شهاب رفته بود تا الان لحظه ای دست از گریه کردن نکشیده بود، و مریم چقدر به اون چشم وغره رفته بود که چشمانت را داغون کردی😠😒 اما مهیا الان هیچ چیز برایش مهم نبود وفقط منتظر خبری از شهاب بود.😥💔 با شنیدن صدای ماشینی🚙 سریع چادر رنگی اش را از روی تخت برداشت و به طرف بالکن رفت،... با دیدن ماشین شهاب،سریع از پله ها پایین رفت و در را باز کرد،و با دیدن شهاب صدایش کرد: ــ شهاب😥😍 شهاب به سمت مهیا چرخید،کمی مکث کرد و با چند قدم به سمت مهیا رفت ــ چرا تا الان بیداری؟؟😐 ــ به نظرت میتونستم بخوابم؟چرا زنگ نزدی ؟مگه قرار نبود به من خبر بدی؟😥😒 شهاب کلافه دستی در موهایش کشید و گفت: ــ شرمنده،نتونستم تماس بگیرم😒 مهیا دست شهاب را گرفت ــ بیا بریم بالا تعریف کن چی شد😥 ــ نه دیر وقته بزار فردا صبح ــ شهاب من تا فردا میمیرم بخدا😥 شهاب اخمی به مهیا کرد و"خدانکنه ای" زیر لب زمزمه کرد😠 ــ بیا روی همین پله ها بشینیم مهیا هم به دنبال شهاب وارد شد و روی پله ها نشست ــ خب بگو چی شد؟😥 ــ 🔥نازنین و اون پسره مهران🔥 قراره 🔥پارتی میزارن ومهران پیشنهاد میده به نازنین که زهرا رو بیاره اما بهش نگه مهمونی چیه فقط بگه یه دورهمی دوستانه است😔 ــ مهمونی چی بود مگه؟؟😧 شهاب نفس عمیقی میکشد و ادامه میدهد ــ شیطان پرستی☯♋️☣🤘🖕 مهیا شوک زده هینی میکشد ــ چـ... چی... گفتی؟؟😰😳 ــ آره متاسفانه. 😒زهرا هم از چیزی خبر نداشته و وقتی میرسن شوکه میشه. اونجا اونقدر شلوغ و ترسناک بوده که هول میکنه و نازنین و مهرانو گم میکنه که گیر چند نفر میفته👥😠 که خداروشکر نیروهامون به موقع میرسن _الان کجان؟؟😨 ــ مهران و نازنین چون خودشون از سردسته های این پارتی و جلسات و فرقه های 🤘شیطان پرستی🖕 بودن که تکایفشون معلومه اما زهرا با شهادت چند نفر که گفتن اولین باره میبننش وحال بدش امشب بازداشت شود اما فردا به امید خدا آزاد میشه با اینکه نازنین🔥 وقتی فهمید زهرا آزاد میشه گفت که دروغ گفته و زهرا هم با اونا همکاری کرده... 😔😕 مهیا شوکه داد زد ــ چـــــییییی ؟؟؟😳😨 🍃ادامہ دارد.... 📚 رمانکده زوج خوشبخت https://eitaa.com/joinchat/1420559197Cbc586d52af