eitaa logo
یارقیه
147 دنبال‌کننده
542 عکس
795 ویدیو
43 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
. روضه شهادت حضرت زهرا سلام الله خانه‌ای که شُده خاکِ سه امامش، جبریل خانه‌ای که نرسد بر سرِ بامش جبریل خانه‌ای که به سویش بود قیامش جبریل خانه‌ای که به درش بود سلامش جبریل صبح‌ها بعدِ پیمبر به ادب می‌آمد تا که نانی ببرد از سر شب می‌آمد آری آن خانه که جبریل گرفتارش بود دست بر سینه همیشه پس دیوارش بود بوسه میزد به در  باز بدهکارش بود نگران پدر و گریه‌ی بیمارش بود دائما از درِ این غمکده خواهش میکرد اهل آن را به درِ خانه سفارش میکرد گفت خانم دو سه روزی است مریض احوال است چند وقتیست که از گریه کمی بی حال است پدرش رفته و سهمش غم و آه و ناله است گفت با در ولی این درب چه بد اقبال است چقدر زود غم آمد شبِ غربت را دید وای،در از طرف کوچه جماعت را دید تازه فهمید همان روز سفارش‌ها را تازه دانست دلیل همه خواهش‌ها را دید در یک طرفش هیزم و آتش‌ها را بعد از آن دید در آن بین کِشاکشِ‌ها را طرفی آتش و هیزم طرفی فاطمه بود طرفی ضربه‌ی چندم طرفی فاطمه بود چند ضربه که به در خورد زِ جایش اُفتاد مادری خم شد و از درد صدایش اُفتاد درِ آتش زده رویِ سر و پایش اُفتاد پدری آب شد از شانه عبایش اُفتاد رحم بر آن تنِ بی تاب نیاورد کسی چادرش شعله ور و آب نیاورد کسی رفت در کوچه کمربندِ علی در دستش تا جدایش بکند گفت بزن بر دستش دخترش داد زد ای وای برادر دستش خُرد شد قامت او از همه بدتر دستش تا که آئینه تَرَک خورد علی را بردند پیشِ دختر که کتک خورد علی را بردند  داغِ غمهایِ جمادی به محرم اُفتاد راه آن مشت حرامی به حرم هم اُفتاد جای یک دست به گلبرک چه محکم اُفتاد آه از آن شعله که اینبار دمادم اُفتاد دختری تشنه‌ی آب است در آتش می‌سوخت دستِ عمه به طناب است...در آتش می‌سوخت (حسن لطفی)✍ . . هر چه که از الله اکبر میشود فهمید آن قدر هم از قدرِ کوثر میشود فهمید راه تقرب بودنش را بارهای بار از دست بوسیِ پیمبر میشود فهمید پس بیشتر باید توسل کرد این شب ها به لیلة القدری که کمتر میشود فهمید اینکه چرا قلب علی و بچه هایش سوخت با یک نگاه ساده به در میشود فهمید باید کمی آتش گرفت و سوخت در آتش این داغ را اینگونه بهتر میشود فهمید اینکه غلاف تیغ با دستش چه ها کرده از حال و روز موی دختر میشود فهمید سنگینی دستی که سیلی زد به رویش را از دستمال بسته بر سر میشود فهمید از کوچه که چیزی نمی گوید حسن اما از چادر خاکی مادر میشود فهمید یک دندگی زخم و درد دنده هایش را از لاله های‌ روی بستر میشود فهمید این روزها بیرون خانه گریه‌ کردن را از چشم های سرخ حیدر میشود فهمید با این سوال از خود شبم را صبح میکردم جای مزارش را در آخر میشود فهمید؟! وضعی که محسن داشت را در آخرین لحظه از آخرین اوصاف اصغر میشود فهمید . صفای خانۀ من می رود؛ ز رفتن تو شرر به جان زند ای گل،ز کینه چیدن تو به غیر غم تو نخوردی ز خوان زندگی ات بریدم از همه جانا، ز دل بریدن تو فتاده است به شماره نفس کشیدن من چودیده ام که چه سختست ،نفس کشیدن تو سخن مگو ز جدائی،فراق تو درد است تحملم نَبُوَد از فراق ، گفتن تو دو دیده واکن و تا آنکه زنده ات بینم فتاده واهمه ای بر دلم ز خفتن تو چه کرده میخ و درو ضربۀ غلاف با تو که برده تاب و توان از تمامی تن تو مگیر چهره تو از من، بگیر جانم را که غصه از دل من میرود ز دیدن تو تمام ترس من اینست، بر دلم ماند زبعد اینهمه غم آرزوی ماندن تو چه حیف شد که نشدتا که محسنت بینی به لب رسیده مرا جان از این ندیدن تو ..................................................................
‍ درود خدا بر مادران شهدا که زهراگونه جگرگوشه هایشان را فدای اعتلای اسلام و ایران کردند و عاشقانه ترین معامله عبد و معبود را برای همیشه بر تارک تاریخ ثبت کردند روز مادر بر مادران شهدا خصوصا مبارک فَبَلِّغْهُ مِنّاٰ تَحِیَّةً وَ سَلاٰماً... «أَللّٰهُمَ‌عَجِّلْ‌لِوَلیِکَ‌ٱلْفَرَج» 🌼🌸🌺 🍃🍃 🗑 : @rozeneshinan
46.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺گل چادر گلدارت تب دستای تب‌دارت آتیشم زده.... 🖤آغاز و شهادت سلام‌الله علیها تسلیت باد.
واحد_نو فاطمیه ▪️بنداول▪️ مادر چشاتو وا کن به روی من دوباره خیلی دلم گرفته حرفی بزن دوباره می باره دونه دونه اشکام به روی گونه وقتی می بینم از درد افتادی کنج خونه برات بمیرم ▪️بنددوم▪️ تو که هنوز جوونی چرا صدات می لرزه چرا شبیه پیرا دست و پاهات می لرزه من انتظار ندارم تو بغلت بشینم وقتی که خون تازه رو بازوهات می بینم برات بمیرم ▪️بندسوم▪️ با هر نفس دوباره زخم تو تازه می شه چند روز گذشته اما زخم تو خوب نمی شه حالا دیگه نفسهات با سختی بر می گرده با پهلوی تو مادر مسمار در چه کرده برات بمیرم واحد‌نوس واحد‌حضرت‌زهرا‌سلام‌الله‌علیها محسن_طالبی_پور ✍
658.1K
سلام بر حسین: . (س) با نوای کربلایی مجتبی باآبرو🎤 بریز آب روان اسما، ولی آهسته آهسته به جسم اطهر زهرا، ولی آهسته آهسته... همه خواب و علی بیدار،سرش بنهاده بر دیوار بگرید از فراق یار، ولی آهسته آهسته حسن ای نورچشمانم! حسین ای راحت جانم! بنالید ای عزیزانم، ولی آهسته آهسته بیا ای دخترم زینب به پیش مادرت امشب بخوان او را به تاب و تب،ولی آهسته آهسته روم شب‌ها سراغ او، به قبر بی‌چراغ او کنم زاری ز داغ او، ولی آهسته آهسته. .................... ببین بشکسته پهلویش، سیه گردیده بازویش  بریز آب روان رویش، ولی آهسته آهسته بود خون جاری ای اسما هنوز از سینه زهرا بنالم زین مصیبتها ولی آهسته آهسته بریز آب روان اسما،  ولی آهسته آهسته  به جسم اطهر زهرا ولی آهسته آهسته  همه خواب و علی بیدار، سرش بنهاده بر دیوار  بگرید از فراق یار، ولی آهسته آهسته  حسن ای نورچشمانم حسین ای راحت جانم  بنالید ای عزیزانم، ولی آهسته آهسته  بیا ای دخترم زینب به پیش مادرت امشب  بخوان او را به تاب و تب، ولی آهسته آهسته  بریز آب روان اسما، ولی آهسته آهسته  بریز آب روان اسما، ولی آهسته آهسته  به جسم اطهر زهرا ولی آهسته آهسته  ولی آهسته آهسته  همه خواب و علی بیدار، سرش بنهاده بر دیوار  بگرید با دل خونبار، ولی آهسته آهسته روم شبها سراغ او به قبر بی چراغ او  کنم زاری ز داغ او ولی آهسته آهسته روم شب ها سراغ او، به قبر بی چراغ او  کنم زاری ز داغ او، ولی آهسته آهسته .⬛️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️
كس نداند مقام زهرا را تا نداند مرام زهرا را كس نداند در اقتدا به رسول جز على، اهتمام زهرا را كس به غیر از خدا نمى‏داند در ره دین، قیام زهرا را  در ره تربیت مگر بینند  زادگان كرام زهرا را مى‏ستاید به هل اتى یزدان داستان صیام زهرا را  پاى ننهاده در جهان بشنید گوش مادر، كلام زهرا را دید چشم جهان پس از میلاد جلوه‏ى صبح و شام زهرا را  كس نبیند به روز محشر هم  قامت خوش‏خرام زهرا را هان! نگه‏دار باش، اى بانو!  در عمل، احترام زهرا را دیده بگشا و در طریق عفاف گام خود بین و گام زهرا را واى بر تو! حلال اگر دانى با تجاهل، حرام زهرا را  زَهر بى‏عفّتى كه قاتل توست مى‏كند تلخ، كام زهرا را یار آنان مشو که شکستند در دارالسلام زهرا را حضرت قائم از تبهکاران می کشد انتقام زهرا را مَلَك دوزخى اگر شنود از «نگارنده»، نام زهرا را بشنود این خطاب از یزدان كه رها كن غلام زهرا را ✍️: غلامعلی_نگارنده صلوات
کانال متن روضه مجمع الذاکرین.mp3
2.28M
‍ . زمزمه سوم_حضرت_زهرا هفتم_شهادت سبک_خوشابحال_زائرات_ارباب زمزمه_بعداز_شهادت خدا نگهدار تو یاره من بعد تو ای همه قراره من خونه نشینی شده کار من خدانگهدار خانوم چه جور دلت اومد بری تنها رفیق نیمه راه من زهرا س تو رفتی من موندم و غمها خدانگهدار خانوم خدا نگهدارت گل پرپر دیدی ازم گرفتنت آخر میمیره از داغ غمت حیدر خدانگهدار خانوم بعد تو از این زندگی سیرم داغ تو کرد آخر زمین گیرم برگرد عزیزم بی تو میمیرم خدانگهدار خانوم بعد تو قلب حسنت خونه حسین چشاش یه کاسه ی فاطمیه گرفته تو خونه خدانگهدار خانوم شدم اسیر داغ و بیماری ببین که زینب تو با زاری میکنه از باباش پرستاری برگرد به خونه سوم هفتم کربلایی_مجید_مرادزاده✍ ............................................ کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
زمینه در و دیوار _ماهور.mp3
3.01M
زمینه دستگاه_ماهور_گوشه_شکسته درو دیوار   گریه می کنه ای وای نوک مسمار  گریه می کنه ای وای مادری در   بین بستر افتاده تن تبدار   گریه می کنه ای وای درد پهلو   گریه می کنه ای وای دست و بازو  گریه می کنه ای وای چشم مادر‌   جایی رو نمی بینه زخم ابرو   گریه می کنه ای وای و علیک بالبکأ سهم دختر نبی سیلی شد و علیک بالبکأ صورت مادر ما نیلی شد وعلیک باالبکأ بین اون شلوغیا غوغا شد و علیک باالبکأ در خونه با لگد تا وا شد آسمونْ خون  گریه می کنه ای وای دستِ لرزون  گریه می کنه ای وای داره زینب   غصه میخوره دائم دلْ پریشون گریه می کنه ای وای حال مضطر   گریه می کنه ای وای سر و معجر   گریه می کنه ای وای مجتبی هم   گوشه ای غریبونه واسه مادر   گریه می کنه ای وای و علیک بالبکأ پیش مجتبی جنایت ها شد و علیک بالبکأ دوّمی اومد و سَدّ را شد و علیک بالبکأ روبه روی پسرش واویلا و علیک بالبکأ طوری زد که مادر افتاد از پا 🎙اجرا: حاج_اسماعیلی ✍ عباس_قلعه
2.26M
🎤کربلایی پرندوش
👤 🎧 🥀 آه مادر...آه مادر..‌. تک و تنها رفتی پشت در آه مادر... تو زمین خوردی جلو حیدر آه مادر... به خدا نمی کنم باور آه مادر... خونه وحیه و آتیش بلا.... وامحمداه‌‌‌...وامحمداه... ترسیدن بچه ها تو سر و صدا وامحمداه...وامحمداه... با لگد ادا شد حق مصطفی وامحمداه...وامحمداه... توی آسمون پیچیده این صدا وامحمداه....وامحمداه.... آه مادر... یه تنه مقابل لشگر... آه مادر.... غرقِ خونِ سوره کوثر آه مادر..‌. چی بگم از آتیش معجر.... داغی میخه و طفل بی گناه..‌. موندی بی پناه...موندی بی پناه..‌.. فضه رو صدا زدی میون راه موندی بی پناه...موندی بی پناه..‌.. درو همسایه ها می کنند نگاه... موندی بی پناه...موندی بی پناه..‌.. علی درداشو باید بگه به چاه موندی بی پناه...موندی بی پناه..‌.. آه مادر... سخته بین دود و خاکستر آه مادر... مثل پروانه شدی پرپر..‌. آه مادر... بیت الاحزان میگه دردآور نقل مقتله که غرق خون شدی..‌‌. نیمه جون شدی...نیمه جون شدی... یه جوری زدن که قدکمون شدی نیمه جون شدی..‌‌..نیمه جون شدی..‌‌. بی هوا زدند و در شکسته شد..‌. سر شکسته شد...سر شکسته شد..‌ مرد خونه ی تو سرشکسته شد سرشکسته شد...سرشکسته شد.‌‌‌... آه ریان! جد ما تو خون غلطان... آه ریان! بگو برگه برگه شد قرآن...‌ شیب گوداله و شاه بی بلا وامحمداه....وامحمداه...‌ عمه جان رو به مدینه زد صدا وامحمداه...‌وامحمداه..‌‌. می زنه سنان جدا،شمر جدا وامحمداه....وامحمداه..‌‌. میرسه مگه صدایی به صدا ؟ وامحمداه....وامحمداه..‌. تو شیب گودال،سرازیر شد حسین پیر شد.‌‌‌‌‌..حسین پیر شد..‌‌ ته گودال زمین گیر شد حسین پیر شد.‌‌‌‌‌..حسین پیر شد..‌‌ با مادر مادر کشتی خواهرو با یارب یارب کشتی مادرو با بی رحمی زد تیر آخرو حسین جانم.... آه ای مادر من بمیرم،دیگه جا نیست شده نیزه در نیزه..‌‌. من بمیرم می کشی آه با ورود هر نیزه..‌‌ نیزه رو نیزه،چشای ابری.... حسین وای..‌‌حسین وای..‌‌حسین وای..‌‌ جلوی نامحرما معذبم..‌‌. من زینبم خواهر تو.... جلوی نامحرما معذبم..‌‌. چی بگم از حنجر تو.... جلوی نامحرما معذبم.‌‌‌... چی بگم از دختر تو.... نکنه روبه رومی خودتی یا عمومی نشناختمت هنوزم خودت بگو کدومی؟ صورت نصفه نیمه حال سرت وخیمه به همه گفتم این سر تموم زندگیمه منو زدن...منو زدن.... دشمنت سرم ریخت...‌ منو زدن...منو زدن.... صورتم به هم ریخت.... تو رو زدن....تو رو زدن..‌‌. نیزه ها و خنجر..‌‌. تو رو زدن...تو رو زدن.... پیش چشم مادر.... واای حسین.... واای حسین....
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 🔰 خدایی که سپاس که مقام «مریم بنت عمران» را به «کنیز دخترم» عطا فرمود... در روایتی آمده است: 📃 رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به ترتیب چهار شب را افطار مهمان امیرالمؤمنین، فاطمه زهرا، امام حسن و امام حسین علیهم‌السلام شدند... 📈 در شب چهارم، به هنگام خروج از خانه، چون به در خانه رسیدند، فضهٔ خادمه به خدمت آن حضرت آمد و در کمال خجلت و شرمساری عرض کرد: ای فخر کائنات! همچنان که سروران مرا سرافراز کردید، می‌خواهم مرا نیز در میان کنیزان سرافراز کنید! لذا تقاضا دارم که فردا شب مهمان من شوید! 🗯 رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله قبول فرمودند و شب دیگر را به فضه وعده دادند. فضه را حیا مانع شد که حضرت امیر علیه‌السلام را در این حکایت خبردار نماید و خود هم نتوانست که طعامی را فراهم کند. 🕜 شب موعود فرا رسید و رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله چون از نماز مغرب فارغ شد...، به سراغ خانه امیرالمؤمنین علیه‌السلام آمد؛ اهل خانه که از ضیافت فضه اطلاعی نداشتند از آمدن پیغمبر در آن وقت تعجب نمودند! 🔖 حضرت تعجب ایشان را دریافت نموده و دانست که ایشان خبر از وعده‌خواستن فضه ندارند؛ لذا فرمود: امشب را مهمان فضه‌ام! حضرت امیر علیه‌السلام که این مطلب را شنید، برخاست و فضه را طلبید و فرمود: چرا مرا خبر نکردی تا تحصیل طعامی نمایم؟! فضه عرضه داشت: «من طعام مهیا نموده‌ام!» 📝 پس فضه به مصلّای خود رفت و به سجده افتاد و گفت ای پروردگار عالم! من کنیز دختر پیغمبر و حبیب توأم! امشب پیغمبر تو را به مهمانی طلبیده‌ام و تو مطلعی که قدرت بر فراهم‌کردن طعامی ندارم! از تو می‌خواهم که به حرمت پیغمبر و به آبروی علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم‌السلام که سروران منند، مرا در نزد پیغمبر خجل و شرمسار مگردانی! 🍲 ناگاه بوی طعامی به مشام وی رسید! چون سر از سجده برداشت، دید کاسه‌ای مملوّ از طعام با چند تکه نان در حوالی مصلّای او گذاشته شده؛ آن را برداشت و به نزد رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله آورد؛ حضرت چون آن طعام را مشاهده نمود، دانست که از اطعمه دنیا نیست. لذا از فضه سوال نمود و فضه حکایت این طعام را برای آن حضرت بیان کرد. 👈 در اینجا بود که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: حمد و سپاس می‌کنم خدایی را که منزلت «مریم دختر عمران» را به کنیز دخترم عطا فرمود! 📚محرق القلوب،نراقی،ص۱۱۸ ✍ "مُفتقرا" مَتاب رو، از در او به هيچ سو زآنكه مِس وجود را ، فضّه‌ی او طلا كند... هشتک کانال حذف نشود ❌