|⇦•خوب است محبت...
#روضه و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده #شب_ششم رمضان ۱۴۰۱به نفسِ حاجمهدی رسولی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
خوب است محبت اثری داشته باشم
معشوق ز عاشق، خبری داشته باشم
مرغِ دل من در طلبِ کوی وصالت
پر می زند ار بال و پری داشته باشد
یابن الحسن! از دلشدگان چهره مپوشان
که ای چون تو دریغ از نظری داشته باشم
ما منتظرِ یار سفر کرده ی خویشیم
خوب است که پایان، سفری داشته باشم
«یابن الحسن!
سلام دل بی واهمه
به روزه دار فاطمه »
دلم گرفته برایت زبان ساده ی عشق است
سلیس و ساده بگویم: دلم گرفته برایت
سلام اولا آقامین اللری دوشن الینه
سلام اولا آقامین غفلتن سینان بئلینه
سلام اولا یارالارینا قان دولان آقاما
سلام اولا آقامین اللره دوشن باشینا
سلام اولا خیمه لردن اورج گِدن آقاما
سلاماولا گونارتاچاقی اوروجو آشمیان آقا
سلام اولا باجیسینا صدرِ مکتوبه
*حسین مظلومه حسین غریبه..
این روضه ی عطش چه روضه ای دل زهرا رو این جوری آتیش زده..بالای گودال می گفت:
عزیزم! من هنوز یادم هست
گوشه ی حجره تو بودی و من صدام میکردی یوماه ..یوماه..العطشان*
*شیخ جعفر شوشتری میفرماید: ابی عبدالله، رو اسب نشسته بود نمیخواست دشمن بدونه عطش برابی عبدالله غلبه کرده، اینقدری غلبه کرده بود، شیخ جعفر آقا میگه: هر چی نگاه میکرد چشاش دیگه نمی دید، همه جارو سیاهی میدید. ابی عبدالله باهمون چشما از رواسب هر چی نگاه میکرد زینب و دور میدید.....
شیخ جعفر میگه: ابی عبدالله جلو لشگر حرف میزدن، نمیخواستن لشگر بدونه حسین تشنه است. موقع حرف زدن ناخدا گاه چشش برمیگشت طرف علقمه و فرات. بعضی موقع زیر چشمی آب ها رو نگاه میکرد، یه نانجیبی دید حسین زیر چشمی آب و نگاه میکنه صدازد چیه حسین؟ تشنه اته؟ حسین! نگاه کن، میبینی فرات مثل شکم ماهی داره برق میزنه، حسین! می کُشیمت، تشنه هم می کُشیمت، از این آب هم بهت نمیدیم حسین ... *
گوتاردی قتل و غارت
قتل و غارتدن سورا
چون رفع اولیبدی منع آب
سو ایچَنده، ایشمینده
سسلدی ای وای
|⇦•گردنکشیدم....
#توسل ومناجات با خدا ویژه ماه مبارک رمضان اجرا شده #شب_ششم رمضان ۱۴۰۲به نفسِ استادحاج منصور ارضی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
"الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل
فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ.. لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ.. أَسْتَغْفِرُ اللهَ الَّذی لا إِلـهَ إِلاّ هُو الْحَیُّ الْقَیُّومُ، الرَّحْمنُ الرَّحیمُ، بَدیعُ السَّماواتِ وَ الأَرْضِ، مِنْ جِمیعِ ظُلْمی وَ جُرْمی و إِسْرافی عَلی نَفْسی وَ أَتُوبُ إِلَیْه...اَللّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضانَ الَّذى اَنْزَلْتَ فيهِ الْقُرْآنَ وَافْتَرَضْتَ على عِبادِكَ فيهِ الصِّيامَ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ...وَ ارْزُقْنى حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرامِ فى عامى هذا وَ فى كُلِّ عامٍ وَ اغْفِرْ لى تِلْكَ الذُّنُوبَ الْعِظامَ فَاِنَّهُ لا يَغْفِرُها غَيْرُكَ يا رَحْمنُ يا عَلاّمُ.الهی العفو...."
گردن کشیدم چون مست نفسم
فراریم من از دستِ نفسم
تو آبرو دار، من مردم آزار
آبرویم رفت در کوچه بازار
«یاربی العفو...»
به تو رسیدم با کوچه گردی
شرمنده کردی ردّم نکردی
خبر کن امشب اهل محل را
محتاج عفوم وا کن بغل را
آلوده ی بد بویی رسیده
کارم به تارِ مویی رسیده
شیطان بمن صد دوزو کلک زد
گفتم کمک کن، جای کمک زد
تا قهر کردم منت کشیدی
سرخورده ها را بهتر خریدی
با این خجالت با سربه زیری
گفتم علی که دستم بگیری
«یا ربی العفو...»
کلبِ نجف را حیدر پسندید
فرزند بد را مادر پسندید
زهرا اجازه زهرا اجازه در زدن داد
دستِ مرا هم دست حسن داد
«یا ربی العفو..»
هم عبد اربابِ بی کفن باش
هم بینوای بیتُ الحسن باش
ای نوجوان هر جا سر نگردان
از ماه نجمه رو بر نگردان
پوشیده جای جوشن کفن را
زینب دعا کرد ابن الحسن را
در خیمه نجمه جانش ز تن رفت
قاسم به میدان جای حسن رفت
*بحق قاسم ابن الحسن و عموی عزیزش ابی عبدالله الهی العفو...*