هدایت شده از خبر فوری فرهنگیان
شوهرم پیک موتوری کار میکرد،هر هفته شب های جمعه دیرتر خونه میومد وقتی ازش میپرسیدم میگفت یه خانمیه کسیو نداره شب های جمعه براش بسته معیشتی میبرم برا رضای خدا بهش کمک میکنم.
تا اینکه یه شب جمعه هر کاری کردم نتونستم طاقت بیارم و یه اسنپ گرفتم شوهرمو تعقیب کردم که یه مرتبه دیدم کلید انداخت رفت خونه قلبم تند تند میزد و باورم نمیشد و از سعید این کار بعید بود.
از ماشین پیاده شدم زنگ خونه رو زدم یه مرتبه دیدم یه خانوم جوون اومد در و باز کرد و به سعید دست داد همونجا جلو در خونه رو زمین افتادم...😱😔
https://eitaa.com/joinchat/857276829Cbc06131f03
#داستان_کاملا_واقعی👆🍃💔