برگزاری جلسهی تفسیر قرآن کریم، بخشی از فعالیتهای اجتماعی حضرت زهرا (س) است. برخی از زنهای مدینه به خانهی حضرت فاطمه (س) میآمدند و پای تفسیر ایشان مینشستند. بسیاری سوالهای شرعیشان را از دختر رسول اکرم (ص) میپرسیدند. در روایات داریم که حتی مردها از پشت پرده، سوالاتشان را مطرح میکردند و جواب میگرفتند. حتی دشمنان حضرت فاطمه (س) نیز برای کسب جایگاه اجتماعی پای درس ایشان مینشستند.
| @ruzefekr روضــهفکر |
فـرض کنیـم بـه مـا خبـر مىدادنـد کـه در چیـن نسـخه خطـی از کتابـى کشـف شـده اســت کــه در آن فرمــول همــه پیروزیهــای و موفقیتهــا و کســب آرامــش و شــفای مریضیهـا و ... آمـده اسـت؛ به گونـه ای کـه اگـر آن را بخوانیـم و عمـل کنیـم، دیگـر هیـچ مشکل و بحرانـی مـا را غافلگیـر نمیکنـد.
در چنیـن فرضـی، چقـدر بـرای بـه دسـت آوردن آن و فهـم آن کتـاب هزینـه میکردیـم. چـه جنگهـا کـه ممکـن بـود بـر سـر تصاحـب آن کتـاب میـان انسـانها رخ دهـد و چـه خونهـا کـه در ایـن راه ریختـه شـود.
ایـن در حالـی اسـت کـه مـا مسـلمانان چنیـن کتابـی را در اختیـار داریـم، ولـی بـاز دسـت گدایی به سـوی دیگـران دراز میکنیـم.(آیت الله بهجت رحمةالله علیه)
عزیزان ...
حقیقـت ایـن اسـت کـه قـرآن نـه کتـاب گذشـته اسـت تـا تاریـخ پیامبـران و اعـراب جاهلــی باشــد و نــه کتــاب آینــده کــه توصیــف آخــرت و حســاب و کتــاب و بهشــت و دوزخ؛ بلکــه کتــاب همین حالا برای همه ماست.
قــرآن، کتــاب قبــر نیســت؛ کتــاب
قـدر اسـت.
خـدا در قـرآن چگونـه زیسـتن بیشـتر و پیشـتر از چگونـه مـردن بـه مـا آموختـه اســت.
بســیاری از مشــکلات مــا بــا قــرآن حـل میشــود.
اشــکال اینجاســت کــه مــا آن را بـاور نکرده ایـم. بایـد نیـاز بـه قـرآن را در خـود و جامعـه ایجـاد کنیـم. بـا وجـود قـرآن، هـم مشـکلات فـردی و هـم نیازهـای اجتماعـی و اقتصـادی برطـرف میگـردد. چنیـن مطلبـی را در بسـیاری از آیـات قـرآن میتـوان بـه صراحـت دریافـت کرد.
[ @ruzefekr ±∞ ]
روضه فکر
حاج قاسم .....
دیشب سرساعت ۱:۲۰ میخواستم این فیلمو یجا بذارم، نشد. برنامه ریخته بودم سرِساعتِ ۱:۲۰ پستش کنم، معطل کردم نشد. ساعت که شد ۱:۲۱ فیلم پست شد. بلافاصله به خودم گفتم کاش میشد یک دقیقه زمان برمیگشت تا میتونستم سرساعت پستو بذارم.. مزهش به همون بود. بلافاصله فکر کردم به «زمان». به «زمانی» که شوخی نداره.. به «زمانی» که دیگه به عقب برنمیگرده.. فکر کردم به حاجی.. به حاجیای که دقیقا سَرِ ۱:۲۰ رفت... اگه یکدقیقه زمان برمیگشت.. حاجی هنوزم داشت میخندید..از اون خنده خوشگلاش که دیدنی دل آدم آب میشد.. زمان دیگه برنمیگرده.. زمانی که مهمترین داشتهتو برد دیگه بُرده.. حسرتش که میاد سراغتو میخواد گلوتو بگیره تو فقط دستوپا بزن و بگو که الان که رفته فهمیدم کی بود.. به زمان، به دنیا.. بگو که غلط کردم.. شاید اینجوری برای زمان که دیگه نه، اما برای دل خودت مرحم بشی و یکم آروم بشه آتیشِ حسرتت.. ما حاجیرو از دست دادیم.. حاجی رفت ... حاجی حسرتی شد که نفهمیدیم کی بود..حاجی رو طوفانِ ۱:۲۰ بُرد.. حاجی رفت ..که رفت.. که رفت.. حاجی واقعا رفت.. حاجیمون دیگه -واقعا- برنمیگرده:)))
[ @ruzefekr ±∞ ]
[ خدا شکل حاج قاسمه.] یوقتایی خدا وقتی میخواد خودشو نشون بده، میاد تو قالب یه آدمایی درمیاد که تو وقتی اونا بهت محبت کنن جنس محبتِ خدا برات فهم شه. حاج قاسم آینهی خدا بود. اون ماموریت داشت که یه تیکه از قلبِ خدارو تحویل بگیره و با رفتاراش به همه نشون بده من یه وسیلهم، من سرتاپا وظیفهم، منی که بهم میگن سردار دلها.. هیچی نیستم.. اگه منو دوست داری، من نه! خالقمو ببین.. اینا هیچکدوم من نیستم، همش اونه.. ببین اون کیه..] و همهی داستانِ ما سر همینه.. همهی این شهادتها، همهی این آمدنها و رفتنها، همهی این تلاشهای انسانها.. همه و همه واسخاطر درکِ عمقِ محبتِ خداست.. که ما تهش بفهمیم:«اون کیه!» و هنوز که هنوزه نفهمیدیم، نفهمیدیم این دنیا توش چهخبره، برای چیه، هدف چیه.. هدف چیه که اینهمه هروز داره شهید میره.. نفهمیدیم که وایسادیم داریم نگا میکنیم. زارو زندگیو زنو بچه رو تندتند میذارن کجا میرن اینا؟ کجا دارن میرن ما نمیفهمیم..؟ ]
[ @ruzefekr ±∞ ]
و داستان همینه که حضرتِ آقا داره میخونه:
اللهم انهم محتاجونَ الی رحمتک ....
ما محتاج رحمتتیم ای خدا. همهی این دنیا از سر محبت خلق شده و ما که یه تیکه از سرچشمهی این محبتیم، که روحِ تورو درخودمون داریم، سرآخر بایّدهم که به همین سرچشمه برگردیم.. و اینا همش امتحانه.. این دوریها.. این آدمهای خوب.. و ما داریم هی نمیفهمیم و یسری میفهمن و میرن و اینجوری روزا میگذره. شهدا میرن که میرن و ما داریم هروز اینجا میمونیم با حوضمون.. با حوضمون با فکر اینکه که آیا چه رنگیش کنیم قشنگتر میشه؟!..
[ @ruzefekr ±∞ ]
یه مادری اومد زد به شیشه ماشین
- حاج آقا سوالی دارم میشه جواب بدید؟ من مادر همین دو پسری هستم که تازه فوت کردن. میان خوابم، یکیشون ناراحته ازم، یکی خوشحاله تو خواب.. چیکار کنم؟
من.. بغض... نگاه..🥺
حتی مادرها بعد مرگمون نگرانمون هستن که جامون خوب باشه اونجا😭
[ @ruzefekr ±∞ ]
به سلامتی مادری که اومد بالا سر قبر
گفت توروخدا پهنتر بکنید
پسرم جاش تنگ نباشه😭
و به سلامتی مادری که شبا خواب ما رو دید
که مبادا اون دنیا جامون بد باشه..
مادری که هنوزم نگرانمونه..
حتی بعد مرگمون🥺😢
و چجور بعضیا دلشون میاد
مادرهاشون رو بزارن تنها و برن
به خودکشی فکر کنن..
ولی به این فکر نکنن که اون مادر
تا آخر عمرش در عذابه و نگران بچهاش
و خودخوری میکنه که
نکنه من مقصر بودم که دخترم یا پسرم
دیگه پیشم نیست؟ الان اون دنیا چقدر داره
اذیت میشه؟ خدایا چجوری کمکش کنم؟🥺