قسمت سوم.mp3
10.69M
🔰جیک نمیزدم!
[۲۴آبان، ۱۵:۲۰، تهران]
#قسمتسوم
بسمالله..
اومدم پایین..
اینجا این صحنهها رو راحت میشه دید
یه پسر دست یه دختر رو گرفتهبود.. یه دختری که موهاش رو کامل ریخته بود بیرون و هیچ حجابی نداشت! حتی بخشهایی از بدنش هم معلوم بود!
شاید از بین ۱۰۰ خانمی که دیدم، ۵نفرش محجبه بود و ۱۵نفرش کمحجاب! قیطریه، انگار انقلاب سقوط کرده! احساس نکردم ایرانم! انگار رفتم ترکیه!
هر جای کوچیکی که شده، بزور یه مغازه درآوردن و بزور چپیدن توش.. کافه زیاده اینجا.. حتی چسبیده بهم.. با بدبختی مطب دکتر رو پیدا کردم و رفتم داخل.. احساس میکردم شوکه شدن منو دیدن.. تیپ دهه شصتی من و نگاه مدرن مردم قیطریه در تعارض بود! نشستم. احساس نگاه سرد رو داشتم. یه خانم و آقا نشسته بودن تو سالن انتظار. سکوت محض، شبکه سه، یهو داشت سخنرانی رهبری رو پخش میکرد! من هم جیک نمیزدم! کمکم فضای یخ شکست. تناقض بین صدا و سیما و مردم رو کامل میشد دید! دقیقاً مث جواد موگویی که خودش خیلی بددهنه و فحشمحش زیاد میده ولی به بددهنی و فحشمحش بسیجیها گیر داد!
صدا و سیما دقیقاً داره چیکار میکنه! فضا رو نمیبینه؟
در اتاق پزشک که باز شد، دو تا خانم بیحجاب محض، اومدن بیرون، یه تومن کارت کشیدن و رفتن! چپچپ منم نگا میکردن!
از منشی درخواست جانماز کردم برای نماز.
میدونستم پیدا میکنم! چون تابلوهای اسلامی توی مطب نصب بود. حدس میزدم پزشک مذهبی باشه! درسته توی قیطریه است ، ولی چون توی اربعین دیدیمش و داشت به زوار خدمت میکرد، مذهبی میدیدمش!
نماز رو خوندم! بعضی وقتها، یهو سه چهارتا ماشین با هم هماهنگ، شروع میکنن به بوق زدن و میچرخن توی شهر.. صداشون میاد! احتمال میدم یکیشون داره فیلم میگیره تا بفرسته.. مثلن قرار بود امروز، اعتصابات باشه، ولی همه مغازهها باز و کافهها مشغول.. خیابونا هم پر آدم و ماشین.. انگار نه انگار مردم به این چیزا توجه میکنن! نه راهپیمایی ۲۲بهمن میان، نه تظاهرات علیه حکومت! هر کی مشغول زندگی خودشه!
بازم یاد اون شعار افتادم روی دیوار
کمرنگ: آخراشه..
شاید واقعاً آخراشه!
[ @ruzefekr ±∞ ]