قسمت چهارم.mp3
10.4M
🎙پادکست خودکشی؛ علل، عوامل، درمان
#قسمتچهارم
🔸به یکدیگر محبت کنیم
🔸محبتورزی، ابراز دوستی، قاتلخودکشی
🔸دوستداشتنخودتون رو اعلام کنید
#خودکشی
| @ruzefekr روضۀفکرحسین(ع) |
🔰دکتر صریح بود :)
[۲۴آبان، ۱۶:۱۰، تهران]
#قسمتچهارم
همینجوری نشسته بودم روی مبل.. داشتم به صحنههایی فکر میکردم که برام هضم نشده بود... از ساختمونهای بلند و چند واحدی توی خیابونای اندرزگو که بالکنهاشون مزین بود به دیش ماهواره و همه رو به یک جهت، سر به آسمون داشتن .. رو به فضا.. و تصاویری که حدس میزدم الآن داره توسط تلویزیونشون نمایش داده میشه برای تکتک اون آدمای توی خونه! اخبار، اکاذیب، فراخوانها، دروغها، راستها و...
از نیروی ضدشورشی که دستش گوشی بود و نمیدونم داشت کدوم خبر یا پیام رو میخوند یا میدید! یا شاید کلیپ بیبیسی علیه نیروهای پلیس رو میدید!
از صدای آژیر پلیس که یهو منو سمت خودش میچرخوند ولی انگار برای مردم، خیلی عادی بود! به عادیبودن صدای گنجشکها..
توی همین فکرها بودم که یهو دکتر صدام زد! «بفرمایید تو»
یه دکتر با تهریش! مگه داریم؟
نشستم و ماجرام رو گفتم. دراز کشیدم روی تخت و پام رو نشون دادم. خیلی وقته پا درد دارم! شروع کرد به طبابت با طب سوزنی! درد کوچیک عجیبی داشت و منم یه کم دردگریزم! خودم رو جمع کردم و مقاومت!
گفت:« اینجوری میخوای دهن داعش رو سرویس کنی؟» نمیدونستم از شرم بخندم یا از درد، لبگزه کنم! یهو شروع کرد به تحلیل وضع کشور..
-بخدا من فرمانده باشم، سر هر خیابون تانک میزارم! اینا میخوان ایرانو به فنا بدن!
خیلی صریح بود :) هی ازم سوال میکرد که:
درست میگم یا نه؟
منم که پام پر سوزن، برق وصل شده به سوزنها، انگار زیر شکنجه ساواکیها بودم :)
اصلن نمیتونستم واکنش بدم. مغزم رو سِر کرده بود و مغزم کامل هنگ بود!
گفتم: دکتر خداحفظت کنه..
[ @ruzefekr ±∞ ]