. «مادرانه‌های قَدرت» ✍زهرا نجاتی امشب اگه به خاطر حالت تهوع نتونستی یک دل سیر پای مفاتیح بشینی، یک وقت ناامیدنشی ها، مطمئن باش هر لحظه و هر روز این حالت، برات عبادت ثبت میشه! اگه وسط دعا، ناچار شدی به یکی از بچه‌ها مدادرنگی بدی و اون دیگری رو به سرویس ببری، اصلا به حال کنار دستی‌ات که با فراغ خاطر نشسته و به پهنای صورت اشک می‌ریزه، غبطه نخورـ آهی که از نهادت بلند میشه، همون اثر اشکارو داره🫣 اگر به خاطر تب فرزندت، ناچاری بشینی و پای مناجات‌های حاج محمود و قرآن به سرحاج حسین انصاریان، اشک بریزی، یک وقت گوشه‌ی دلت نگیره‌ها، مهم اینه که نور ملائک و عطرحضورشون، به قلبت بپاشه، جا و مکان اونقدرا مهم نیست اونم برای تویی که بهشت زیرپاهات هست. اگه بعد ازمدت‌ها با خواب بچه‌ها فرصت کردی بشینی پای کارای علمیت و تو مناجات‌ها کمی کم آوردی، اگه به خاطرشکم بارداری یا کمردرد یادگاری از زایمان‌هات، نمی‌تونی صدرکعت نمازبخونی، یا به خاطر درس و سحر بچه ها، وسط دعا گاهی چرت مادرانه می‌زنی، هرگز به قبول نشدن اعمالت، به ناامیدی خدا ازت، به اینکه بقیه عبادت می‌کنن، این هم از عبادت من، به اینکه اگه بچه‌ها نبودنـــ.... فکرنکنــ... مطمئن باش ملائک با گوشه‌ی پرشون، اشک چشم‌هاتو می‌گیرن و پیش عرش خدا، شهادت میدن و تو چه می‌دانی شاید خدا رو به همان قسم می‌دن که سرنوشت اونهارو هم خوب رقم بزنه... آره آبجی، آره مادر، آره عزیز دل، آره سند و شاهد مهربونی خدا، آره، یاریگرخدا توی ایجاد نسل آدم، جایگاهت خیلی ویژه‌است. حساب کتاب خدا، با حساب کتابای بشری، جور نیست. وسط مادرانه‌های شب قدرت، برای من روسیاه و عاقبت بخیری جوونا و بچه‌های همه، خیلی دعا کنـ... @AFKAREHOWZAVI