هدایت شده از 💚 مهرآفریــن ❤
بهانه‌ی گنگ خوشبختی ستاره‌ها به چشم‌های من چشمک می‌زندد و من چون ماه پرغرور و خمیده هیچ پلنگی را یارای رسیدنم نیست. 1   ماه و پلنگ برای ادبیات کهن فارسی هیچ تداعی معنا داری ندارد اما در ادبیات معاصر مجموعه ای غنی و زیبا از داستانها ، شعرها ، ترانه ها و حتی یک نمایشنامه ، همه با عنوان " ماه و پلنگ"  خودنمایی می کند . ندرتا در باره ی ارتباط این دو موجود مرموز سخن به میان آمده و سبب این تلمیحات برای مخاطب نا آشنا، مبهم است. در جهان باستان "پلنگ" نمادی بسیار قوی و پر تکرار است. پلنگ ها نخست  نماد قدرت و خشونت و جرآت،استقلال عمل و رای هستند . و افرادی که این نماد را برای خود انتخاب می کردند معتقد بودند همانند پلنگ که در تنهایی زندگی می کند و با این حال بر اطرافش مسلط است بدون نیاز به دیگران هر کاری را در نهایت قدرت می توانند انجام دهند. در بعد اسطوره شناسی نماد "پلنگ" معنایی ثانوی و پیچیده می یابد . در اساطیر پلنگ نماد قدرت زنانه بر روی زمین است . قدرتی که با تاریکی همراه شده ( مقدس ترین و نمادین ترین پلنگ ها سیاه هستند) و با مرگ عجین است اما این مرگ به معنای نیستی نیست بلکه نوع مرموزی از مردن و دوباره در اوج قدرت زنده شدن است . پلنگ همواره مانند تصویر دست نیافتنی الهه ها و در معنای عام زنان نشانه ی قدرتی است که همانگونه که از بین می برد می تواند بسازد و همانگونه که به شدت ترسناک است به شدت دوست داشتنی هم هست. این احساس دوگانه به یک مفهوم واحد در ادبیات کهن ما بسیار دیده می شود مثلا آنجا که چشم معشوق خونریز است و یا عتابش جا فرساست و در عین حال دوری ازو هم امکان ندارد.