#خاطره
دوران راهنمایی خیلی رمان میخوندم توی گوشی.. کسی هم خبر نداشت یعنی مامانم نمیدونست رمان میخونم و بدشم میومد🥲
خلاصه ی رمان داشتم میخوندم نصف شب، سرم زیر پتو کله تو گوشی🤳🛌
غرق رمان بودم که یهــــــــــــــــــو یکی پتو رو از سرم کشید 😱
با ترس گوشی انداختم اونور دیدم مامان خانوم بالا سرمه 😑یعنیی عزراییلووو اونموقع میدیدم کمتر میترسیدم ک مامان و بالا سرم دیدم😂😂😢
گفت چکار میکنی نصف شبی؟ 😠🤨
(( چی گفته باشم خوبههه؟ 😁😂))
.. یهو برگشتم گفتم: داشتم دعا میخوندم😢😂💔😂
ی نگاهی کرد بعد گفت فردا ب حسابت میرسم 😂😂
هیچی دیگه فرداش دوتایی انقدر خندیدیم یادش رفت دعوام کنه😂😎
البته بهش گفتم رمان میخوندم🥲😁
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•