خسته‌ی راهم، غریبم، میزبانم می‌شوی؟ جانم آشوبِ غم است، آرامِ جانم می‌شوی؟ استراحت می‌دهی دلتنگی‌ام را در صدات؟ یک دو ساعت می‌نشینی؟ هم‌زبانم می‌شوی؟ دست‌هایم خالی و سرمایه‌ام این واژه‌هاست چند بیتی شعرِ تازه میهمانم می‌شوی؟ آسمانی پرستاره بی تو می‌خواهم چه کار؟ یک ستاره در شبِ بی‌آسمانم می‌شوی؟ عصر ما عصر طراوت نیست، عصر آهن است مهربان که نیستی! نامهربانم می‌شوی؟ گفته‌ام می‌خواهمت از هر دو دنیا بیشتر گفته‌ای تنها یکی از دوستانم می‌شوی! می‌روم، حرفی نمی‌ماند به جز رفتن، ولی من که می‌دانم تو هم دل‌ناگرانم می‌شوی دست کم روزی که می‌میرم به تشییعم بیا راضی‌ام، پایان خوب داستانم می‌شوی @Aftab_gardan_ha