یک آمدشدِ ممتد خیابان‌ها را محوِ دَوَران، محیط میدان‌ها را از پنجره‌ی چشم غبارآلودم آرام ورق می‌زنم انسان‌ها را دو با این تپشِ از نفس افتاده بگو با این به هوای هیچ دلداده بگو آن دهکده‌ی کور کجای دنیاست؟ دارد به کجا می‌رود این جاده بگو سه ماندم مگر از غبار مردی برسد آگاهی، آینده‌نوردی برسد آینده گذشت و از دل گرد و غبار مردی نرسید، کاش دردی برسد چهار جاری پیِ چیست چشمه‌ی لبخندم؟ با گیسوی کیست رشته‌ی پیوندم؟ در عالم عرضه و تقاضای فریب در برزخِ نرخ راستی من چندم؟ @Aftab_gardan_ha