eitaa logo
آفتابگردان‌ها
563 دنبال‌کننده
191 عکس
37 ویدیو
1 فایل
«ما همه آفتابگردانیم» محلی برای نشر آثار شاعران جوان انقلاب اسلامی اعضای محترم دوره‌های آفتابگردان‌ها پل ارتباطی ما جهت ارسال شعر، پیشنهادات و انتقادات: https://eitaa.com/office4poem موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب @Aftabgardan_ha
مشاهده در ایتا
دانلود
با نگاه روشنت پلک سحر وا می‌شود تا تبسم می‌کنی خورشید پیدا می‌شود خط به خطّ صفحه‌ی پیشانی‌ات اشراقی است صبح صادق در همین تصویر معنا می‌شود فیلسوفان را اشارات تو عاشق می‌کند آرزومند شفایت ابن سینا می‌شود مست از یاقوت سرشار کلامت می‌شویم با جواهرهای نابت فقه پویا می‌شود از حدیثت عالمان اعجاز را آموختند هر که یک دم با تو بنشیند مسیحا می‌شود احسن‌الصدق است هر بیتی که در وصف شماست شعرهای صادقانه بهترین‌ها می‌شود @Aftab_gardan_ha
تقدیم به هر کس که دلش در آسمان جا مانده نور احدی را به زمین تابانده یک روز شهادتش خبر خواهد شد آن کس که شهادتین خود را خوانده @Aftab_gardan_ha
تقدیم به از چشم‌های تارمان اشک است جاری ای آسمان حق داری این‌گونه بباری هی داغ پشت داغ مهمان دل ماست هی زخم پشت زخم، ما و بیقراری قد راست کن ای میهنِ در خون نشسته هر چند آزرده تو را این زخم کاری از دست رفت امروز فرزند تو؟ هرگز او را به دست آورده‌ای امروز آری! چشم تو روشن احمدی! بزمی به پا شد مهمان رسید آغوش وا کن شهریاری @Aftab_gardan_ha
به یاد کاش دیده بودمت کاش دیده بودمت آری ای عزیز بارها و بارها دیده‌ام تو را دیده‌ام تو را ولی به خواب! دیده‌ام تو را و با تو خواب‌های من _خواب‌های بی‌ خیال، خواب‌های نامنظم شلوغ _ شاعرانه می‌شدند! کاش... ((ای دریغ و حسرت همیشگی)) تا هوای صبح با تنفس سلام تو بهاری است، تا زبان عشق با سرود شاعرانه‌های تو مثل چشمه، مثل رود در زمانه جاری است، تا چراغ کوچه، چشم آینه از نگاه آفتاب ناگهانی تو روشن است، تا همیشه‌ی خدا حسرت ندیدن تو با من است از مجموعه شعر نشر @Aftab_gardan_ha
یک این گفت: عدم‌سازِ غم‌انگیزی بود آن گفت: سبک‌تازِ ستم‌خیزی بود پاییز گذشته بود و حیران بودم جز جذبه‌ی چشم تو مگر چیزی بود؟ دو یا قاصدکی در تله‌ی پرچین است یا با دل غنچه، عقده‌ای دیرین است باران یعنی از تپش دلتنگی در گوشه‌ای از جهان، کسی غمگین است سه با هرچه بلاست روبه‌رو بعد از تو سرگشته‌ی شهر، کو به کو، بعد از تو من با غم بی‌کسی ولی می‌سازم آه! این دل تنگ را بگو، بعد از تو چهار هر لحظه دچار امتحانی دیگر دلخوش به عبور کاروانی دیگر در هر راهی که می‌روم می‌بینم چاهی دیگر، برادرانی دیگر پنج ورد سحرم، ذکر شبانگاهم کو؟ سوزم، اشکم، آینه‌ام، آهم کو؟ من کی؟ وَ کجا؟ چگونه اینگونه شدم؟ آن من، منِ خوبِ ناخودآگاهم کو؟ شش سیل هیجان، میل تماشایم کو؟ ذوق ضربان، شوق سراپایم کو؟ در خاکیِ کوچه، از پی پاکی خویش می‌گردم و نیست، کودکی‌هایم کو؟ از مجموعه رباعی نشر @Aftab_gardan_ha
من در فراق روی تو کم غم نداشتم غم، در فراق روی تو من کم نداشتم گر مِهر تو نبود و اگر قهر تو نبود تصویری از بهشت و جهنّم نداشتم از عشق من به تو، تو فقط باخبر شدی غیر از خودِ عزیزِ تو، مَحرم نداشتم روزی نشد که «آه» مرا هم‌نفس نبود شامی نشد که گریه‌ی نم‌ نم نداشتم با این‌ همه همین که غمت بود، خوب بود کاری به کار عالم و آدم نداشتم ... از مجموعه غزل نشر @Aftab_gardan_ha
قلم گرفتم به دستم، امّا هنوز هم عاشق تفنگم اگر سرم، کلمه کلمه شورم! اگر دلم، واژه واژه جنگم بگو که من هرچه شد می‌آیم، مرا رها کن به خود می‌آیم برای فتح احد می‌آیم، می‌افتد این قلّه هم به چنگم... بگو که پر باشد از جنازه، بجوشد از قدس خون تازه به دست مردان انتفاضه هنوز تیغم، هنوز سنگم مرا ندیده مگیر، امّا برادرم را ندید دادم شهید بودم، شهید دادم! نه اهل نامم، نه اهل ننگم سرم شکسته‌ست گرچه از کین، گمان مبر سرشکسته باشم حماسه‌ی شرق باشکوهم، غریو ویرانی فرنگم اگرچه عمری سکوت بودم، نخواستم بی‌خروش باشد خدا کند باده‌نوش باشد، رفیق اگر می‌دهد شرنگم اگرچه از دوست شکوه دارم، رسیده وقت نبرد امّا غبار را هم زدوده حتّی، برادرم قاسم از تفنگم @Aftab_gardan_ha
با نگاه روشنت پلک سحر وا می‌شود تا تبسم می‌کنی خورشید پیدا می‌شود خط به خطّ صفحه‌ی پیشانی‌ات اشراقی است صبح صادق در همین تصویر معنا می‌شود فیلسوفان را اشارات تو عاشق می‌کند آرزومند شفایت ابن سینا می‌شود مست از یاقوت سرشار کلامت می‌شویم با جواهرهای نابت فقه پویا می‌شود از حدیثت عالمان اعجاز را آموختند هر که یک دم با تو بنشیند مسیحا می‌شود احسن‌الصدق است هر بیتی که در وصف شماست شعرهای صادقانه بهترین‌ها می‌شود @Aftab_gardan_ha
تو نیستی؟ یا این که کم‌سویند چشمانم؟ دنبال تو این سو و آن سویند چشمانم با دانه‌های اشک، شب‌هایی که دلتنگم نام تو را تسبیح می‌گویند چشمانم سهم دو چشمم از نبود تو مساوی بود دو کفّه‌ی خیس ترازویند چشمانم کوری برایم بهتر از دوری‌ست، باور کن! غیر از تو را هرگز نمی‌جویند چشمانم معذورم از این سر به زیری‌های ناهنگام در پیشگاهت سخت کم‌رویند چشمانم دیگر نمی‌آید کسی جز تو به چشم من دیری‌ست سیر از چشم و ابرویند چشمانم @Aftab_gardan_ha
آفتابگردان‌ها
#معرفی_کتاب_آفتابگردانها مجموعه غزل #ایما سروده #سجاد_سامانی نشر #سوره_مهر #دوره_اول_آفتابگردانها
به رغم سیلی امواج، صخره‌وار بایست  در این مقابله چون کوه استوار بایست! خلاف گوشه‌نشینان و عافیت‌طلبان تو در میانه‌ی میدان کارزار بایست! نه مثل قایق فرسوده‌ای کناره بگیر نه مثل طفل هراسیده‌ای کنار بایست! در این زمانه‌ی بدنام ناجوانمردی به نام نامی مردان روزگار بایست! بس است اینکه به آه و به ناله در همه عمر به انتظار«نشستی»، به انتظار «بایست»! از مجموعه غزل انتشارات @Aftab_gardan_ha
کبوتر می‌شوم باری بلندی‌های بامت را که می‌آرند با طعم عسل هر بار نامت را تو را تاریخ بعد از کربلا زایید، اما تو گرفتی سربلند از ساقیِ بی‌دست، جامت را تو را بر شانه می‌بردند و دنیایی پریشان بود شلوغش کرده بودی حاکمِ دل! بار عامت را مرامت را مَثَل کردی، شهادت را غزل کردی در این دوران بدعهدی، عمل کردی کلامت را پر از بغضیم و کفتاران چه بی‌شرمانه می‌خندند! که می‌بینند دردآلود و بی‌سلطان کنامت را تو سرداری و ما را سر به روی شانه سنگین است مجالی تا بیاموزیم در میدان مرامت را به کوری نگاه بزدلان و سهل‌اِنگاران ز شیطان، سخت می‌گیریم آخر انتقامت را @Aftabgardan_ha