یک
در خواب چمن، در تپش آهو بود
در عطر شکفتهی گل شببو بود
هر لحظه مرا شکار میکرد کسی
دیدم، دیدم، دیدم او را، او بود
دو
ناگاه زمان حکایتی غمگین شد
تقدیر بخیل و بخت سرسنگین شد
آن ساختمان باد و باران خورده
تو بودی و خانه بود، رفتی، این شد
سه
جز اشک چه منزلیست با بندهی تو؟
با بندهی سربار پراکندهی تو
آیا به امید چیست چشمی که نمی
چشمی که نمی نبوده شرمندهی تو؟
#امیر_مرادی
#دوره_اول_آفتابگردانها
از مجموعه رباعی
#سزاوار
انتشارات
#شهرستان_ادب
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha