#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
بر شاهراه آسمان پا میگذارم
این کفشها دیگر نمیآید به کارم
آوردهام آه دل جا ماندهها را
سنگینی آن بغضها شد کولهبارم
آوارهتر از رودها، صحرا به صحرا
خود را به امواج خروشان میسپارم
پاداش حج، در هر قدم! اجر کمی نیست
شکر خدا اینگونه طی شد روزگارم
خرما تعارف میکند، لبخند شوقی
از پینههای دستهایش شرمسارم
تیر «هزار وسیصد و هشتاد و هشت» است
تا کربلا زخم تنت را میشمارم
این ازدحام شهر، خلوتگاه راز است
من هم دلم را با تو تنها میگذارم
ذکر مصیبت میکند لبهای خشکت
بر زخمهای تو چگونه خون نبارم؟
در کربلای غربت تو، تاب ماندن
از کربلایت پای برگشتن ندارم
من آمدم، بی شک تو هم می آیی آخر
ای مهربان! ای روشنیبخش مزارم!
از راه برمیگردم اما از تو هرگز ...
#عباس_همتی
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha