«دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را»
دیگر به سر رسیده آن دورهی مدارا
گفتی خبرنگاری، اهل تلاش و کاری
محتاط منعکس کن انبوه سوژهها را
طرح سوال باید با میل بنده باشد
آویزه کن به گوشَت این گفتههای ما را
تصویب شد از این پس حذف سوالِ بیربط
پس بر زبان نیاور هی پرسش چرا را
گفتم فقط بپرسی از چیزهای معمول
آن هم نه هرچه خواهی، بشنو تو این ندا را
از اعتبار مالی پرسیدهای سوالی
اصلا به تو چه مربوط «احوال ملک دارا»؟
از کوی نیکنامی حذفت کنم سریعا
آشفته کردهای باز با نقدها فضا را
آزرده شد وزیرم از پیچش سوالت
بیهوده هی نیازار مردان بینوا را
وقتی که حکم دادم محروم کردنت را
تا چار سالِ کاری کم میکنی ادا را
گفتم هر آنچه را که قانون بنده بوده
اخراج میکنم پس هر عامل خطا را
محبوب ماست هرکس کمتر سوال دارد
«ساقی بده بشارت رندان پارسا را»
#ملیحه_خوشحال
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
نیست جایی در جهان چون بامتان طاقی بلند
مرغ بامِ آسمان بر دام این مردم بخند!
تشنهلب باش و ننوش از کاسهی ساقیکُشان
ای خمارِ جامِ تَف، دُردیکش زیباپسند!
پهلوانا از نهیب دشمنانت باک نیست
پهلوان را از جفای دوستان آید گزند
پس به رقص آ و به جشن تیغهاشان تن بده
آنچنان که بر سر مجمر به رقص آید سپند
ای بلندآوازه در قوم خداوندان عشق
ای غمِ آزاده در خیلِ ظفرمندانِ بند
چون درون آستان عشق بودی سر به زیر
بر سر دارالخلافه سربلندی سربلند
قاصدِ تنهایی خورشید در شهرِ غروب!
کوچهها دیریست نامت را به غربت میبرند
#امیرعباس_بختیاری
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
ما تشنهایم، تشنهی ماه محرمت
بیتاب روضهی تو و دلتنگ ماتمت
هر وقت از تمام جهان خسته میشویم
پر میکشیم سوی حسینیهی غمت
فرقی نمیکند چه کسی نوحهخوان شود
میسوزد آه، جان و دل از داغ اعظمت
بیتاب میشویم به یک ذکر یا حسین
غرق تلاطمیم چنان موج پرچمت
جان میدهیم بی تو و بی روضههای تو
ماییم و اشکِ بر تو و لطف دمادمت
دیگر بس است شعر فقط مانده یک کلام:
باید بگویم از ته دل دوست دارَمَت...
#فاطمهمعصومه_شریف
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
دلم پرواز میخواهد، رها در باد خواهم شد
چو طوفان بر سر هرچه قفس فریاد خواهم شد
به رویم راهها را یک به یک با دست خود بستم
نمیدانم از این حبس ابد آزاد خواهم شد؟
اگر که رو بگرداند... اگر رنجیده باشد، چه؟
اگر من را نبخشد دوست، دشمنشاد خواهم شد
ترکهای بیابان راوی دلشورههای من
بخندد آسمان با خندهاش آباد خواهم شد
سرود سروها عمری نوازش داده روحم را
دلم میگفت با آزادهها همزاد خواهم شد
به اذن عشق نامم در دل تاریخ میماند
میان توبههای توبهکاران یاد خواهم شد
تجلی میکند آیات حق در برق شمشیرم
در این هنگامه تفسیر «لبالمرصاد» خواهم شد
بگو با حنجر خونین رقم خوردهست تقدیرم
بگو مثل کسی که پای تو سر داد خواهم شد
کنار قبر هفتاد و دو لاله، جای من خالی...
و من آن لالهای که از تو دور افتاد، خواهم شد
#عباس_همتی
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
یک
خامش منشین! زمزمهای جاری کن
زاری کن بیملاحظه زاری کن
در سوگ حسین اگر نبارم چه کنم؟
ای اشک بیا و آبروداری کن
#محمدامین_اکبری
#دوره_دوم_آفتابگردانها
دو
ای تیر چه شد جهان به هم ریخته است؟
خورشید چه ناگهان به هم ریخته است
حرفی بزن ای سهشعبه تا جان داری
از خونِ که آسمان به هم ریخته است؟
#عفت_نظری
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
سه
تا قبلِ طلوع، روسیاهان رفتند
دنیازده بودند و پیِ نان رفتند
از بارشِ تیر و سنگ میترسیدند
آنان که دمِ نزولِ باران رفتند
#فاطمهسادات_آل_مجتبی
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
چهار
برگشت به خیمه یارِ آبآور؟... نه
لبهای علی به قطرهای شد تر؟... نه
آغاز غمانگیز مصیبت این است:
آب است و رباب است و علیاصغر نه
#سید_مصطفی_صالحی_ساداتی
#دوره_ششم_آفتابگردانها
پنج
در وقت نیاز، کاش حاضر باشیم
قرآن نروَد بر نی و ناظر باشیم
حتی اگر اهل کوفه هستیم ای کاش
از جنسِ حبیب بن مظاهر باشیم
#وحید_اشجع
#دوره_اول_آفتابگردانها
شش
نه بود نشانی از رفیقی در شهر
نه هست دل و جان رقیقی در شهر
سرهای بریده کو به کو میچرخند
چون رشتهی تسبیح عقیقی در شهر
#حامد_طونی
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
هفت
تا وادی حیرت نرسیدی شاید
قرآن ز سر نی نشنیدی شاید
اصحاب رقیم را عجب میدانی؟
اصحاب حسین را ندیدی شاید
#محمدعلی_درریز
#دوره_ششم_آفتابگردانها
هشت
از کنج خرابه نور پیداست چهقدر!
بر گِردِ گُلی گَرد هویداست چهقدر!
هرچند رقیه گفتهاند اسمش را
این یاس کبود مثل زهراست چهقدر!
#سیده_مریم_اسدالهی
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
نه
دیروز مگر قدم قدم زخم نخورد؟
از داغ عزیز، دم به دم زخم نخورد؟
بدعهدی ما مباد زخمش بزند
در کرب و بلا حسین کم زخم نخورد
#حمید_رضا_مداح
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
ده
از چشمهی جان من جنون میجوشد
اشک از چشمم، گدازهگون میجوشد
در بدرقهی تو میتپد قلب زمین
از خاک هنوز نیز خون میجوشد
#امیر_مرادی
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
#حضرت_علی_اصغر_عليهالسلام
هزار سطر نوشتم ولی کتاب نشد
برای از تو سرودن غزل حساب نشد
گمان مکن که دلم بندِ ديگران شده است
گمان مکن جگرم در غمت کباب نشد
زمین به جوش نیامد وَ آسمان خشکید
دعای العطشِ خیمه مستجاب نشد
خراب شد همهی آسمان به فرقِ زمين
ولی چه فايده بنيادِ غم خراب نشد
هزار قطره برايش گريست مادر، حيف
برای کودکِ لبتشنه، اشک، آب نشد
لبِ ترک ترکِ شیرخوارهی هاجر
شبیه داغِ علیاصغر و رباب نشد
حسین! گریه نکن این عزا فدای سرت
اگر که سهمِ لبِ اصغرِ تو آب نشد
ندا رسيد که صبرت دهد خدا، کافیست
سرش به نيزه نشست و دلش مجاب نشد
هنوز هم که هنوز است بعد از اين همه سال
کسی ز خیلِ گدایانِ تو جواب نشد
قسم به صبحِ قیامت که وای بر آن کس
که با نگاهِ علیاصغر انتخاب نشد
#محسن_غلامحسينی
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
چرا گهوارهی چوبی کوچک بیتکان ماندهست
سپهسالار لشکر رفته، نامش بر زبان ماندهست
حسین بن علی با دشمنان خویش میگوید
که از نسل بنیهاشم هنوز این پهلوان ماندهست
همین طفلی که آمادهست و از گهواره دل کندهست
نمیترسد از آن تیری که در بند کمان ماندهست
سفیدی گلو پیدا شد و سربسته میگویم
گل پرپر به روی دستهای باغبان ماندهست
تمام ابرهای نوحهخوان گفتند خون او؛
پس از پرواز روی شانهی رنگینکمان ماندهست
مدام از خویش میپرسم که بعد از روز عاشورا
چرا دریای موّاج و خروشان بیکران ماندهست؟
#حامد_فرد
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
واسه اینکه پدر تنها نباشه
پسر میخواد تو میدون پا بذاره
تو گهواره سر اومد دیگه صبرش
چه قد واسه شهادت بیقراره
چرا بیتابه و آروم نداره؟
شاید دلتنگ روی ماه سقاست
باید خیلی مواظب بود آخه
سفیدی گلوش از دور پیداست
فقط یه غنچهی ششماهه بودی
رو دستای پدر گل کردی آخر
نشون مرد درده، مرد میدون!
چه دردایی تحمل کردی آخر
حسین از رفتنت حسرت به دل موند
یه بارم از لبت نشنید «بابا»
تو رو آروم زیر خاک خوابوند
لالا لالا لالا لالا لالا لا
یکی میشه تو میدون اربا اربا
یکی هم با سهشعبه میشه پرپر
اگه باشی علی فرقی نداره
که اصغر باشی دیگه یا که اکبر
#سمانه_خلفزاده
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
از بی درختی من پریشانخاطرم یا برگ؟
ما نیز افتادیم از چشمت... نه تنها برگ
هرآنچه در خشکی و در دریاست دلتنگت...
خشک و تر عالم به پایت سوخت حتی برگ
«برگی نمیافتد مگر از حالش آگاهیم»*
پاییز ما جاماندهها تفسیر شد با برگ
من را ببر تا جادههای اربعین ای باد
جایی که خش خش میکند در زیر پاها برگ
در قتلگاه سرخ پاییزی عزا برپاست
زنجیرزنها صف به صف افتاده هرجا برگ
باید به جای کولهپشتی چتر بردارم
باران چهل روز است میبارد... و اما برگ...
* و ما تسقط من ورقه الا یعلمها (انعام - ۵۹)
#نجمه_پورملکی
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
قدم بردار جابر! مدفن دلدار نزدیک است
نگاهت نم گرفته لحظهی دیدار نزدیک است
نه دیگر کربلا آن شورهزار خشک و بی گُل نیست
قدم بردار جابر! ساحت گلزار نزدیک است
تمام راه زیر سایهی گرم علم بودی
تماشا کن زیارتگاه پرچمدار نزدیک است
کسی میخواندت انگار، این صوت زمینی نیست
صدا از دور میآید ولی بسیار نزدیک است
غم خار مغیلان و غم خون خدا با اوست
ببین پشت سرت را زینب غمخوار نزدیک است
قدم بعدِ قدم، پشت قدمهای تو می آییم
پیاده اربعین زیباترین تکرار نزدیک است
#سمانه_خلف_زاده
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
این غلغله از کجا چنین میجوشد؟
از دور نگاه کن، زمین میجوشد
با خاک عراق، جز فرات و دجله
رودی دگر است، اربعین میجوشد
#محمدعلی_درریز
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
از زبان همسر شهید
به لحظه لحظهی لبخندهای تو سوگند
که رفت بعد تو از لحظه لحظهام لبخند
چه قدر بودنمان در کنار هم کوتاه
چه قدر بعد تو آوای گریههام بلند
که گفته است در خانه بعد تو بستهست؟
مدام خاطرهها میروند و میآیند
گرفته حلقهی اشکی فضای چشمم را
به یاد حلقهی دستت که مثل گردنبند...
پر از تلاطمم آری نمیرسد هرگز
به بیقراری من بیقراری اروند
خوش است دور سر تو همیشه چرخیدن
چه غبطهها که نخوردم به حال آن سربند
نمانده وقت زیادی به عید، میآیی؟
به شوق آمدنت دود میشود اسفند
#سمانه_خلفزاده
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
هزار دور در این چرخ روزگار زدند
به دور باطل خود مهر اعتبار زدند
سیاهسکهی خود را شبانه بخشیدند
اذان صبح نگفته به کوچه جار زدند
نمازشان که قضا شد کمی ورق برگشت
دو دست بعد سحر با وضو قمار زدند
هوای سرد خزان را بهای زر دادند
حراج مفت به گلخانهی بهار زدند
شبیه آتش دین داغ دستشان بودم
به جرم کفر مرا یخزده به دار زدند
به اسم اینکه به نور خدا نگاه کنند
هرآنکه مانعشان بود را کنار زدند
#علی_سمرقندی
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
به بهانهء زخم تازهء کابل
شعر کهنه، به افغانستان عزیزم:
یک کوه درد با تو برابر نمیشود
آری، بخند، زخم تو بهتر نمیشود
از روزگار تلخ خودت شکوه کن، وطن!
هرگز نترس، گوش فلک کر نمیشود
تاریخ، باز مرثیهات را مرور کرد
با روضهی تو، چشم کسی تَر نمیشود
وقتی جهان به پیش دو چشم تو تار شد
کابل، دوباره آینهای از غبار شد
این روزها نمیرود از یاد دِهمزنگ
لعنت به زخمِ دوم مرداد دِهمزنگ
در راه روشنایی شبهای بامیان
خاموش میشوند چرا این ستارگان؟
تو درد میکشیدی و درمان نداشتی
پاییز میشدی و بهاران نداشتی
تو آبِ دیدهی خود از آمو گرفتهای
وقت قیام، دست به زانو گرفتهای
من عهد میکنم که بیایم به کشورم
یک روز میرسد که در آغوش مادرم...
آن روز ناله کن به زبان دَریِ خود
آرام گریه کن به تَی چادَریِ خود
#عاطفه_جعفری
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
توی کوچه قدم زدم یک شب
کوچهای با دلی پر از فریاد
کوچهای که قدم قدم با آه
خبر از خاطرات من میداد
مرد همسایهمان تَهِ کوچه
باغ زیبا و باصفایی داشت
باغ در خانهها قدم میزد
شاخ و برگش برو بیایی داشت
زندگی در حیاط ما میزیست
با درختان کاج و توت و انار
حوض و ماهیگلی، کبوتر و مرغ
با گلستانی از تبار بهار
با دوچرخهسواری و لِی لِی
تیله و هفتسنگ و گلکوچک
کودکیهای من ورق میخورد
با مجلات رشد یا پوپک
درد دل را برای همسایه
که غریبه نبود میبردند
پای لبخند و اشک، آن دوران
شاد بودند و غصه میخوردند
مرد بقالِ کوچه با نسیه
نقد میکرد مهربانی را
پدرم در کلاس قرآنش
یاد میداد زندگانی را
زندگی میگذشت مثل قطار
که سر کوچه رفت و آمد داشت
یاد دارم که ذوق میکردیم
لحظاتی که بوق ممتد داشت
تا رسیدم به خانه فهمیدم
خاطراتم... گذشت... ویران شد
هر کسی رفت توی لاک خودش
باغ هم عاقبت خیابان شد
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
تقدیم به #شهید_محسن_فخریزاده
روز و شب چشمانتظارانند ما را جادهها
جا نمیمانند هرگز از سفر، آمادهها
وادی عشق است و میدانیم کم میآورند
پیش سرمستی مردان خدایی بادهها
آتش و خونها بهانهست و سبکبالان ما
نیمهشب پر میکشند از خلوت سجادهها
گاه در بالای نیزه، گاه زیر تیر و تیغ
سربلندانند آری هر زمان آزادهها
میهنم! هرگز نبینند از نفسافتادنت
دشمنان تو... همین از اسب و اصل افتادهها
اینطرف هستند مردانی که از جان بگذرند
آنطرف بگذار خوش باشند آقازادهها
خاک ایران است اینجا بشنوید ای دشمنان
رفته فخریزاده و هستند فخریزادهها
#حسن_زرنقی
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_اشعار_فاطمی
سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
محبوبتر از هر کسی نزد رسولی
آغوش او همواره میشد میزبانت
چون مادری دلسوز، مرهم مینشاندی
بر زخم او با دستهای مهربانت
نور پدر وقتی که شد خاموش دیگر
تاریک شد، تاریکِ تاریک آسمانت
حق علی را غصب کردند و پس از آن
انداختند آتش به جان آشیانت
میسوختی در شعلههای کینههاشان
آه از دلت آه از دل آتشفشانت...
با دستهای بسته حیدر را که بردند
با چشم خود انگار دیدی رفت جانت
پشت سر حیدر خودت را میکشاندی
آه از تن مجروح و از اشک روانت
هجده بهار از عمر تو تنها گذشت آه
ناگاه دیدی میرسد فصل خزانت
پیچید در خانه برای آخرین بار
بوی تنور داغ و بوی عطر نانت
بانو تو حتی بعد از اینکه پر کشیدی
بودی به فکر کودکان نیمهجانت
بند کفن وا شد تو با مهری فراوان
آغوش وا کردی به روی کودکانت
آغوش وا کن سمت من هم لحظهی مرگ
آغوش وا کن تا که باشم میهمانت
#فاطمهمعصومه_شریف
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftb_gardan_ha
بهار آمده، این را پرنده گفت به من
بهار آمده چشم درختها روشن
بهار! میشنوی؟ توی خانه حبس شدیم
بیا برای ملاقات، پشت این روزن
شنیدهام ز پرنده که سفرهات پهن است
شنیدهام که دمیده دوباره گل به چمن
دوباره زنده شده کوه و برفش آب شده
لباس سبز به تن کرده و دریده کفن
نسیم، آب چکانده به روی صورت خاک
شده ز خواب زمستان بلند، دشت و دمن
بدون آن که نگهبانِ باغ بو ببرد
رسیده جام عقیقی ز ارغوان به سمن
بهار! خاطرهی خوب و شاد! میبینی
رسیدهایم به فصل بلا و غم دیدن
دوای این ریه یاس است، بوی یاس بیار
اگر دوباره مسیرت گذشت از این برزن
پرنده! باد صبا! دشت! دره! دامن کوه!
به او دهید پیام مرا دهن به دهن
#محمدسجاد_حیدری
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
به بهانهء زخم تازهء کابل
شعر کهنه، به افغانستان عزیزم:
یک کوه درد با تو برابر نمیشود
آری، بخند، زخم تو بهتر نمیشود
از روزگار تلخ خودت شکوه کن، وطن!
هرگز نترس، گوش فلک کر نمیشود
تاریخ، باز مرثیهات را مرور کرد
با روضهی تو، چشم کسی تَر نمیشود
وقتی جهان به پیش دو چشم تو تار شد
کابل، دوباره آینهای از غبار شد
این روزها نمیرود از یاد دِهمزنگ
لعنت به زخمِ دوم مرداد دِهمزنگ
در راه روشنایی شبهای بامیان
خاموش میشوند چرا این ستارگان؟
تو درد میکشیدی و درمان نداشتی
پاییز میشدی و بهاران نداشتی
تو آبِ دیدهی خود از آمو گرفتهای
وقت قیام، دست به زانو گرفتهای
من عهد میکنم که بیایم به کشورم
یک روز میرسد که در آغوش مادرم...
آن روز ناله کن به زبان دَریِ خود
آرام گریه کن به تَی چادَریِ خود
#عاطفه_جعفری
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
به #امام_خمینی
اسیرت کرد دست شب، نفهمید
که یه دنیا میشه آزاد با تو
نمیدونست خاک تشنه میشه
پر از سرو و پر از شمشاد با تو
اسیرت کرد دست شب، نفهمید
که خورشیدو نمیشه تو قفس کشت
تو نزدیکی به قلب هر ستاره
تبارت غرق نوره پشت در پشت
یه دنیا حرف داری توی چشمات
برا دنیایی که تو شب اسیره
تو میگفتی: عدالت، عشق، مردم
نفهمیدن تو رو قلبای تیره
تو از نسل حسینی، راهت اینه
شهادت، مرد بودن، پایداری
منم سربازِ تو گهوارهای که
خودت گفتی بهم امیدواری
شبیه رود جریان داره راهت
شبیه کوه محکم ایستادیم
بدونن دشمنا مرد نبردیم
بدونن دشمنا اهل جهادیم
رسیدی مثل بارون بهاری
گلای لاله رو سیراب کردی
روزامونو پر از نور محبت
شبامونو پر از مهتاب کردی
هنوزم کوچهی قاضی به یادت
پر از حسرت، پر از فریاد مونده
تموم شعرهاشو نیمهشبها
به یاد پونزده خرداد خونده
#سمانه_خلفزاده
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
برای واقعه مسجد گوهرشاد
باز جنگی نابرابر در برابر داشتند
دست امّا از سر چادر مگر برداشتند
گرچه چادرها به خون غلتیده و خاکی ولی
زیر چکمه بوی گلهای معطّر داشتند
دست بر ماشه نمیبردند این قزّاقها
شرم اگر که از حرم نه از کبوتر داشتند
بیحجابیهای اجباری، اسارتهای تلخ
کاملأ معلوم بود آنها چه در سر داشتند
لحظهای قبل از صدای وحشی فرمان تیر
کودکانی در کنار خویش مادر داشتند
چشم کاشیهای فیروزه به گنبد خشک شد؟!
یا از اوّل طرح اسلیمیِ پرپر داشتند
در وصیّتنامهی سرخ شهیدان دیدهای؟
جملگی یک خواسته در سطر آخر داشتند
#زهرا_سپهکار
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
به جانم، به افغانستانم
آخر چطور بعد غروب تو سر کنم؟
رخت سیاه باید ازین پس به بر کنم
اینبار آرزوم به مقصد نمیرسد
دیگر نمیشود به هراتت سفر کنم
این دختران کوچک در خانهی تو را
باید عروس حجلهی یک بیپدر کنم
درد زنان بیوهی بیشوی مانده را
فریاد میزنم که جهان را خبر کنم
اینک جهان نشسته به تطهیر طالبان
گویا نبوده مرگ تو تقصیر طالبان
این بغض لب به لب شده را داد میزنم
امشب برای داغ تو فریاد میزنم
از یادمان نمیرود اندوه سالیان
برگشته است قاتل بودای بامیان
دیگر به جای چادَری آبیات وطن
از خاک و خون کنند زنانت کفن به تن
بعد از هرات و غزنی و قندوز و قندهار
رفتند دشمنان سخی جانب مزار
از بوی خون دوباره دهان تو پر شدهست
آموی چشم دخترکان تو پر شدهست
با بغض پیش پای تو آمو گریسته
در گوشهای بدون هیاهو گریسته
این گریهی مدام به مقصود میرسد
روزی ز راه جمعهی موعود میرسد
#عاطفه_جعفری
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شهید_قاسم_سلیمانی
ز شوقت واژههای شعر هم جان میدهد اینجا
به پای مقدمت جان را به قربان میدهد اینجا
به خود لرزیدهاند از اتحادی که تو آوردی
مسیر ظلم را نام تو پایان میدهد اینجا
نگین پادشاهی هیچ چیزی جز شهادت نیست
نگینی که خدا دست سلیمان میدهد اینجا
شهادت مکتب ایمان و انسانپروری بوده
که درس عشق بر طفل دبستان میدهد اینجا
بساط انتقام سخت از ابلیس آمادهست
بگو این را به هر دیوی که جولان میدهد اینجا
به خونخواهی تو روزی قیامت میکنیم آری
و شیطان سخت بر خون تو تاوان میدهد اینجا
#عاطفه_جعفری
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftabgardan_ha
#ویژهنامه_شهید_قاسم_سلیمانی
به هرجا خوب میشد دید دلتنگی ایران را
به روی شانه میبردند وقتی مرد میدان را
کدامین شور و غوغا را بگویم در وداع او
نجف یا کربلا را یا همین کرمان و تهران را؟
نمیدانم که گرمای کدامین عشق اینگونه
به تابستان بدل کردهست سرمای زمستان را
کدامین ابر از این شهر لبتشنه گذر کردهست؟!
ببین در کوچه و پسکوچهها جاری باران را
ببین! از هر طرف شوق وصال رود بیتابی
پدید آورده این دریای جوشان و خروشان را
ندیده هیچ چشمی و نخواهد دید بعد از این
شکوه محشری اینگونه بر روی خیابان را
چه سوزی و چه سرمایی! زمستان است و میبینم
به روی شانههای باغ، تشییع بهاران را
کسی بار سفر بربسته از این شهر و بعد از خود
نصیب عاشقانش کرده اندوه فراوان را
کسی که میرود اما نمیگوید که بعد از او
که پاسخ میدهد دلتنگی بیحدّ یاران را؟
همان مردی که با فریاد گیرایش تمام عمر
حرم میخواند جمهوری اسلامی ایران را
#حسن_زرنقی
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftabgardan_ha
#ویژهنامه_شهید_قاسم_سلیمانی
یک
یک عمر فقط داعیهی خدمت داشت
مردی که به حسن سادگی شهرت داشت
«سرباز س ل ی م ا ن ی» عطر خوشی از
«العبد محمدتقی بهجت» داشت
دو
بر قلّهی غیرت، علم افراختهای
طوفان حماسه راه انداختهای
با جان، سپر دفاع مردم بودی
با خون خودت به دشمنان تاختهای
سه
در پیچ و خم زمانه خودساختهای
عمری به صفای نفس پرداختهای
حتی وسط تیر و تفنگ و ترکش
سجاده ی آرامش، انداختهای
#عباس_همتی
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftabgardan_ha