پاشید خونِ ماه بر جامهی پگاه
افتاد پیکرش بر بام صبحگاه
شعله کشید روز در گیسوان ابر
آتش گرفت صبح از خونِ بی گناه
بر چشم آسمان جا ماند ردّ تیغ
بر تیغهی شفق جا ماند خون ماه
بارید آسمان با چشمهای سرخ
در قتلگاهِ ماه بر ماهِ قتلگاه
سرمستتر ز می، لبریزتر ز خم
میریخت باده را از کاسهی نگاه
تاریک شد جهان، شب باز میرسید؟
یا روز میرسید با جامهی سیاه؟
#امیرعباس_بختیاری
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
نیست جایی در جهان چون بامتان طاقی بلند
مرغ بامِ آسمان بر دام این مردم بخند!
تشنهلب باش و ننوش از کاسهی ساقیکُشان
ای خمارِ جامِ تَف، دُردیکش زیباپسند!
پهلوانا از نهیب دشمنانت باک نیست
پهلوان را از جفای دوستان آید گزند
پس به رقص آ و به جشن تیغهاشان تن بده
آنچنان که بر سر مجمر به رقص آید سپند
ای بلندآوازه در قوم خداوندان عشق
ای غمِ آزاده در خیلِ ظفرمندانِ بند
چون درون آستان عشق بودی سر به زیر
بر سر دارالخلافه سربلندی سربلند
قاصدِ تنهایی خورشید در شهرِ غروب!
کوچهها دیریست نامت را به غربت میبرند
#امیرعباس_بختیاری
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha