فرضیه عاشقانه ❤️👇🏻 برو بریم صب کن بدون نکته کجا میری برو پایین تر👇🏻👇🏻 نکته : اینجا عکاس گاندویی و ۱۸ سالته و علی رو خیلی دوست داشتی اما علی توجهی بهت نمیکنه ولی خود علی هم خیلی دوست داره ولی منتظره تو اول احساساتت رو بروز بدی برو بریم سر اصل مطلب 😂👇🏻 ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ یه روز از روزایی که با شوق دیدن علی میری سر کارت ، رفتی توی یکی از اتاقا و کفیتو گذاشتی اومدی بیرون دوباره رفتی و عطرت رو از اتاق آوردی بزنی علی هم اومدش تو ولی تو نفهمیدی پشتت بود عطر رو کج زدی خورد به گردن علی علی : چیکار میکنی🤨😑 تو ترسیدی سرتو انداختی پایین گفتی : ببخشید اصلا نفهمیدم پشتم وایسادی علی : حالا میشه بری کنار 🙄 تو : ب..بله بفرمایین داشت گریه ات میگرفت از این همه بی محلی کردن علی ، خودتو کنترل کردی ، رفتی بیرون ، فکر کردی دیدی دیگه نمیتونی تحمل کنی دیگه باید بهش همه چی رو بگی تا ساعت ۵ عصر کار میکنین برای استراحت یه سر همه میرین رو بام به علی میگی : میشه یه لحظه بیاین کارتون دارم علی : اما من کاری ندارم🙄 تو : خواهش میکنم ، بیا کارت دارم ، واجبه علی : باشه بابا ، کجا بیام🙄 تو : اون گوشه علی : 🤨 از بقیه دور تر میشین علی : خب بگو ببینم چی میخواستی بگی🤪 تو : میخواستم ب..گممم..... علی تکیه میده به دیواره ی بام ولی خیلی کوتاه بود و از ساختمون ۵ طبقه میافته و تو سریع میپری تا بگیریش ، محکم گرفته بودیش که چیزیش نشه و از ترس داشتی گریه میکردی و بدنت یخ کرده بود ، فرود اومدین علی : چرا به بدن عزیز من دست زدی هاا؟ تو که به من محرم نیستی تو با گریه : احمققق آگه من نبودم که مرده بودی😤 گذاشتیش رو زمین همه اومده بودن پایین با عصبانیت داشتی میرفتی علی : بابا چقد لوسی کجا میری خب صب کن چی میخواستی بگی اون بالا تو داد زدی جلو همه گفتی : هیچیییی تو اینقدر که خودتو میبینی به دیگران اهمیتی نمیدی ارهه من دوستتتت دارممم مشکلیه اما تو اصلا به احساسات من اهمیتی نمیدی 😤😠 علی بلند شد اومد سمتت علی : تو توی تمام مدت فکر میکردی که بهت اهمیتی نمیدم😕 ، اما تمام حواسم به تو بود ❤️😍که اتفاقی برات نیافته و مراقبت بودم ، اما نفهمیدی😞 ، منم خیلی دوست دارم❤️😘😍 ، اما میخواستم مطمئن شم که دوسم داری و برای همین گذاشتم خودت اینو بهم اعتراف بکنی❤️ ، الان ازت یه چیزی میپرسم رک و راست بهم جواب بده تو : چ...چی؟ علی جلو همه بهت گفت : با من ازدواج میکنی💍💑 ؟ عشق من❤️😍😘 تو : 😳☺️😅 بعلههه عشق جذاب من ❤️💋 بقیه داد زدن گفتن : پس مبارکههههه👏🏻👏🏻💃 تو و علی خجالت کشیده بودین😂 علی در گوشت گفت : دوست دارم ، حالا بگو ببینم چرا به من دست زدییی هااا🤨 تو : دیوونه برو بابا عاشق شدی دیوونه شدیا😂 علی ام زد زیر خنده : نه جدی چرا به من دست میزنی تو :میکشمت صب کن🤪🔪 علی فرار کرد😂 تو : صب کن الان میگیرمت علی : جراتشو نداری😝 تو : عه اینجوریاسسس؟؟؟؟ علی : بعلههه اینجوریاسسسس حالا بگو ببینم گیرش بیاری چیکارش میکنی توی لینک زیر بهم بگو https://harfeto.timefriend.net/16456684756001 نظراتتون هم در لینک زیر بنویسید https://harfeto.timefriend.net/16456688749300 یه نکته لینک ها باهم فرق داره بالایی برای اینکه بگین با علی چیکار میکنین و پایینی هم برای نظرات❤️ ۲