روزی که به من گفت می‌خواهد برود جبهه من خیلی ناراحت بودم. آنقدر برایم عزیز بود که کسی تصور هم نمی‌تواند بکند ولی خدا می‌داند که قرآنی که در آن تاریخ تولدش را نوشته بودم، در دست گرفتم و رفتم وسط پادگان امام حسین(ع) و گفتم: «یا خانم حضرت زینب(س)! خودم می‌دانم که چه کشیدی؟ من یک مادرم و هنوز فرزندم از من جدا نشده ولی تو در یک روز 72 تن از عزیزانت را از دست دادی. فقط از تو می‌خواهم به تمام معنا صبرت را به من بدهی» که داد. الان بیش از 36 سال است که صبر کرده‌ام. شناسنامه‌اش را دستکاری کرده بود که بتواند به جبهه برود. اوایل جنگ هنوز سنش به رزمندگی نمی‌خورد. متولد سال 45 بود اما شناسنامه‌اش را چند ماهی بزرگتر گرفته بود که در عملیات شرکت کند. در 4 صفحه وصیت نامه‌اش را نوشت و آن را چاپ کرد. متن اصلی وصیت نامه در موزه شهدا گلزار شهدای بهشت زهرا(ع) نگهداری می‌شود. 17 سال و نیمه بود که به شهادت رسید. اولین عملیاتش در جبهه غرب کشور بود و بعد از 5 ماه آمد. شب دوم ماه رمضان آمد و شب 23 ماه رمضان هم رفت که دیگر در عملیات رمضان شهید شد.