وصيت‌نامه (بسم رب الشهداء والصديقين) ((من المومنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه فمنهم من قضى نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا)) ((برخى از آن مومنان بزرگ مردانى هستند كه به عهد و پيمانى كه با خدا بستند، كاملا وفا كردند. پس برخى بر آن عهد به راه خدا شهيد شدند و برخى به انتظار مقاومت كرده و هيچ عهد خود را تغيير ندادند)) (سوره احزاب آيه 23) اينجانب وصيت نامه خود را به نام خدا، خداى آفريننده تمام خلايق و هستى بخش جهان، درهم كوبنده مستكبران و ياور مومنين و مستضعفين، آغاز مى كنم. تا شايد بتوانم با اين زبان الكن و عقل ناقص چند جمله به عنوان سفارش نسبت به دوستان و آشنايان و همسنگران داشته باشم. (چرا كه هم خون شهيد سازنده جامعه است و هم پيام شهيد) ولى نمى دانم، وصيت خود را چگونه و از كجا آغاز نمايم. آيا از رنجهايى كه در طول زندگى كوتاهم فشارم داده بود، يا از زندگى دنيوى كه ما را همچون قلعه محكم در خود جاى داده است. آيا از ظلمت كوه زمان شاهنشاهى بنويسم كه انسانها را برده و او را استثمار كرده بود و جامعه ما را در منجلاب فحشاء و منكرات زندانى كرده بود؟ اما مى خواهم، از آنجايى آغاز بكنم كه مردى از تبار حسين (ع) ابراهيم وار پا به عرصه جهان گذاشت و از دوران جوانى پايه مبارزه با كفر و استعمارى را آماده كرد و حسين وار مبارزه را عليه يزيد زمان، آغاز كرد و با ايثار و گذشت از بهترين جوانان كشور و ذخيره هاى اسلام عزيز توانست، نهضتى را پايه ريزى كند و ما را از ظلمت به سوى نور و خوشبختى رهنمون گرداند. درود و سلام بيكران خداوند متعال بر امام خمينى و ياوران و شهيدان ايثارگرى كه با اطاعت و نثار خونشان باعث شدند، ما انسانيت خويش را باز يابيم و در زندگى آنگونه باشيم كه سرور و سالار شهيدان حسين ابن على (ع) بود. زيرا كه اگر ما شيعه امام حسينيم، بايد حسين وار باشيم و اگر امام حسين (ع) فرمايد: ((من مرگ را بر زندگى ذلت بار ترجيح مى دهم)) و در جاى ديگر مى فرمايد: ((اگر با كشته شدن من دين محمد (ص) زنده مى ماند، پس اى شمشيرها مرا دريابيد)) ما نيز چنين باشيم. چون هدف از آفرينش انسان اين بود كه به رسالت انسانى خودش عمل نمايد. رسالتى كه كوههاى سر به فلك كشيده از پذيرش آن عاجز ماندند و از طرفى دنيا براى انسانها به ويژه انسانهايى مومن و موحد همچون گذرگاهى است كه چند صباحى در آن مى مانند و بايد در سير تكاملى خود، به خويشتن خويش باز گردند و تا جايى بروند كه خدا گونه شوند.