همسفرانش می گفتند که محمد در شب عرفه نخوابید و دور خیمه ها می گردید و میگفت: امشب می توانید آقا را ببینید چرا می خوابید.
وقتی دلنوشته هایش را یعد از آن اتفاق می خواندم که در مکه یا مدینه نوشته بود، می گفتم خدایا محمد به چه باور عمیقی رسیده بود. آیا کسی که به این حد از عرفان و معنویت می رسد ممکنه شهید نشده باشد و باز گردد!!!
در تمام عکس هایی که هم سفرانش گرفته بودند، محمد در هیچکدام نبود و همش در حال و هوای نیایش بود. در این یکماه یک ختم کامل قرآن را داشت . محمد به چیزی که لیاقتش بود و حقش بود رسید . او به نهایتی که خواست رسید. خدایا شکرت محمد به چیزی که لایق بود، رسید.