یک روز در کتابخانه غرق مطالعه بود.کم کم خلوت کتابخانه مستخدم کتابخانه را که شرارة شهوت از او جهنمی متحرک ساخته بود برانگیخت تا به حریم عصمت و پاکی دختر دست تعدی بگشاید. معصومه ناگهان او را مقابل خود دید: خواهش شیطانی شعله در چشمانش انداخته بود، چنگ انداخت و معصومه و عصمتش به مقابله ایستادند. کوشید تا خود را از چنگال او برهاند و این مقاومت او حماسة اخلاقی را رقم زد و معصومه «شهید پاکدامنی» خود شد. کارد به حلقومش نشست و او که با نهج البلاغه انس داشت و شهید شمشیر را می شناخت حلقومش را به تیغ سپرد اما تن به گناه و تباهی نداد. چند روز بعد پیکر او که در چادر عفافش پیچیده و ضربات کارد جای جای بدن مطهرش را شکافته بود در گوشه ای پیدا شد و قاتل در میدان شهر به دار مجازات آویخته شد. بار دیگر شیطان نفس، دست از آستین انسان نمایی گمراه برون آورد و فرشته ای معصوم که تنها جرمش تقوا و پاکدامنی بود را مظلومانه شهید کرد. پاسداری را که تا آخرین لحظه حیات پرافتخارش از سنگر عفاف و حجاب دفاع می کند و با مرگ با عزت و قهرمانانه اش، وفاداریش را به عقیده اش به پرچمدار مکتب عصمت و عفت «حضرت فاطمه زهرا(س)» و دفاع از ارزشهای مقدس اسلام به اثبات می رساند. سال ۱۳۶۹، شهادت معصومانه این دانش آموز، تحولی شگرف در منطقه آفرید اما دریغا که بازتاب و تبلیغ کافی نداشت.