سخن آخرم با برادران گروههای مقاومت است عزیزانی که هر وقت دلم میگرفت رو به بسیج می آوردم و قلبم از زیارتشان شاد میگشت و بجرات میتوانم بگویم بهترین لحظات عمرم وقتی بود که در جمع عزیزان بسیجی بودم و به چهره های پاک و معصوم نوجوانانی مینگرستم که شب سرد زمستان رختخواب گرم را رها کرده و با عشق به خدا و برای رضایت محبوب با خلوصی وصف ناشدنی به نگهبانی و حراست از انقلاب خونبار اسلامیمانن مشغول بودند .
آری برادران حتماً گروههای مقاومت را با حضور گسترده خود پر کند که هرچه خیر و برکت است در همین مساجد است و شالوده و زیربنای اسلام از مساجد پاگرفته و چه خوب فرموده اند اماممان که مساجد سنگرند و شما نیز چون همیشه به پیروی از رهبر عزیزمان سنگر مساجد و گروههای مقاومت را همچنانکه تاکنون حفظ کرده اید با حال و شور نگهدارید و سعی در جذب و شکل دادن به نوجوانان این امیدهای آینده اسلام داشته باشید. .
در خاتمه از تمام عزیزانی که به نحوی به آنها برخورد داشته ام عاجزانه تقاضا میکنم ان شاءالله به بزرگواری خود این بنده حقیر را مورد عفو قرار دهند و از دعای خیر فراموش نکنند .
ربنا اننا سمعنا منادی للایمان ان آمنو بربکم و امنا "ربنا فاغفرلنا ذنوبنا و کفر عنا سیئاتنا و توفنا مع الابرار "
و ما توفیقی الا بالله
مورخه 17/11/1364
ساعت 10/3 بعدازظهر
جبهه آبادان . سید محمد شعاعی