اوایل دهه 30 به تهران آمد و یک تنه بار یک زندگی را به دوش کشید. با کارگری و زحمت فراوان، لقمه نان حلالی بر سر سفره کودکانش میگذاشت. این تازه شروع رشادتها و از خودگذشتگیهای ننه علی بود. قربانعلی در آن زمان بچه شیرخوار کوچکی بود و عالیه هم 7 ساله بود.
دختر ننه علی میگوید:مادر مثل پروانه دور او میچرخید. هر وقت میخواست از خانه خارج شود، مادر دور سرش صدقه میچرخاند و برایش آیة الکرسی میخواند. فقط خدا میدانست که چه عشقی بین مادر و پسر بود.
👈 ننه علی در تربیت ما حساس بوده و ما را با امام خمینی(ره) و اهدافش آشنا ساخت.
در بحبوحه انقلاب قربانعلی جوان رعنایی شده بود
او عضو اصلی شاخههای مبارزه با ساواک و رژیم شاهنشاهی بود و ماموریت انتقال بخشی از اعلامیههای حضرت امام (ره) به اهواز به عهده می گیرد .
او همراه با اعلامیهها توسط ساواک دستگیر شده و به دلیل شکنجه زیاد به شهادت رسیده بود.
خبر شهادتش را 5 ماه بعد از خاکسپاری او به ننه علی می دهند پیکر قربانعلی در قبرستان افراد مجهول الهویه اهواز دفن می شود.
ننه علی بعداز خبردار شدن شهادت قربانعلی ساک کوچکی جمع کرد و راهی اهواز شد و سر مزار فرزندش ساکن شد.
این ماجرا به گوش امام خمینی رسید و امام خمینی (ره) دستور نبش قبر و انتقال شهید را به تهران اعلام کرد.
پیکرشهید با اینکه 7 ماه از زمان دفنش می گذشت اما سالم بود. انگار همان روز شهید شده بود و به بهشت زهرا منتقل شد.