غروب جمعه رسید و نیامدی آقا
قدم ز غصه خمید و نیامدی آقا
غروب جمعه دوباره دلم گرفته بیا
نسیم غصه وزید و نیامدی آقا
دوباره باز گرفته دلم نگاهی کن
به صد هزار امید و نیامدی آقا
شبیه اشک سحر های مادرت زهرا
ز دیده اشک چکید و نیامدی آقا
هوای ابری قلبم دوباره بارانی است
دلم دوباره تپید و نیامدی آقا
عزیز فاطمه ، یابن العلوم و آثار
گذشت وقت مَدید و نیامدی آقا
غروب جمعه و جمعی هنوز منتظرند
که جمعه طول کشید و نیامدی آقا
و عده ای که دوباره اسیر معصیت اند
دلم ز غصه رمید و نیامدی آقا
چه پیرها که کنون زیر خاک خوابیدند
و عاشقان جدید و نیامدی آ قا
#محمد_مبشری