شد گاه وصل دلدار، قم ايها المزمل
آمد زمان ديدار، قم ايها المزمل
وقت سفر رسيده، يعنى سحر رسيده
بيدار باش بيدار، قم ايها المزمل
مستانه گريه سر كن، غم از دلت بدر كن
هشيار باش هشيار، قم ايها المزمل
بزم طرب بپا كن، ناى و چلپ بپا كن
مى خوان سرود ديدار، قم ايها المزمل
در خلوت شبانه، با دلبر يگانه
نجوى بود سزاوار، قم ايها المزمل
دست دعا بر آور، شور و نوا بر آور
با سوز و آه بسيار، قم ايها المزمل
بر ماه و بر ستاره، بارى نما نظاره
اندر دل شب تار، قم ايها المزمل
اينك نه وقت خواب است، كاين خواب تو حجاب است
از نيل فيض دادار، قم ايها المزمل
اى بيخبر ز هستى! گر از خوديت رستى
يابى به كوى دل بار، قم ايها المزمل
بيرون ز ما و من باش، آزاد چون حسن باش
در راه وصل دلدار، قم ايها المزمل
دیوان اشعار: علامه حسن زاده آملى