شهید عبدالله علایی کاشانی همان زمان تفحص پیکر ایشان، تصویر چهره سالمشان تعجب خیلی‌ها را برانگیخت. از این اتفاق بگویید. یکی از افراد گروه تفحص لشکر۲۷ محمد رسول‌الله(ص) که از یافتن پیکر عمو عبدالله توسط رزمندگان گروه تفحص لشکر ۱۴ امام حسین (ع) تعریف می‌کند ، می‌گوید: «وقتی پیکر این شهید بزرگوار را یافتیم احساس کردم مدت زیادی نباید از شهادتش گذشته باشد چون صورت ، ریش و موهایش تقریباً سالم بود. وقتی برادر «علیخانی» از برادران گروه تفحص دستش را پشت سرش گذاشت تا او را جابه جا کند دید دستش از خون شهید رنگین شد.» حتی وقتی پیکرش را تحویل می‌گیرند پلاک روی سینه‌اش چسبیده بود و زمانی که پلاک را از روی سینه‌اش برمی‌دارند خون از زیر آن بیرون می‌زند. پیکر مطهر عمو عبدالله را برای خاکسپاری به تهران می‌برند. بعد از مراسم تشییع، روحانی مسجدی که عبدالله در آن نماز می‌خواند، می‌گوید:« سجده‌های بعد از نماز عبدالله بسیار طولانی بود و هربار خواستم با او صحبت کنم او را در حال سجده دیدم.» مسافر گمگشته دیر آمد اما همه را شگفت‌زده کرد.