🔶
مقدماتِ عمل (۱)
انسان موظف است بعد از شناخت و کامل کردن درک خود نسبت به خویشتن، جهان و اهدافی که به آن علاقه دارد، برای خود
«مسیر و برنامه عملی تدوین» نموده و پیوسته با
«مراقبه و محاسبه» زندگی و استعدادهای خود را بارور نماید. برنامه انسان باید با نگاه کلان به خویشتن و تمامی مشخصات خاص انسان باشد.
برنامههایی که این نگاه کلان در آن لحاظ نشده باشد، تبدیل به عملهای مقطعی و پر شوری میشوند که قبل از رسیدن به نتیجه، ترک شده یا رها میگردند.
انسان باید قادر باشد نگاههای موردی و مقطعی به خود را تبدیل به نگاه کلان و درازمدت کرده و آن را به نتیجه برساند. بسیاری از تشتتها و اضطرابات افرادی که به دنبال اهداف انسانی و تغییر خویشتن هستند، به دلیل همین مشکل است که بخاطر آن نه تنها به نتیجه دلخواه خود نمیرسند، بلکه اکثر نیرو و توان آنان به هدر میرود.
«مقایسهها و الگو گرفتنهای کور، رقابتهای بدون شناخت و تبعیتهای احساسی» بدترین رهزن شناخت انسان از خویشتن است. فضای جامعه ما آکنده از این نوع رهزنان است. مشاورینی که به وضعیت فرد توجه نمیکنند؛ نظریههایی که شناختی از اوضاع بومی ما ندارند؛ الگوگیریهایی که نوع خاصی از زندگی را تحمیل میکنند؛ تبلیغات رسمی با جهتگیریهای خاص؛ رواج الگوهای عرفانی و اُسوههای مشهور بدون امکان تفکر و تأمل؛ همه و همه باعث چنان اغتشاشاتی در «نسل جوان و مستعد و افروخته» ما شده که شاید در تاریخ بیسابقه باشد.
تنوع و تفاوتهای مقتضیات و لوازم زندگی صحیح برای انسانها آنقدر زیاد است که هیچ نوع اشتراکی نمیتوان در این مورد ذکر نمود و هر ادعایی در این مورد -که بسیار هم ادعا شده- ناشی از عدم درک
«خاصیت بیانتهایی انسان» است. آرامشی که برای گروهی بهترین لازمه زندگی است، برای گروهی دیگر همچون سم، کشنده و خطرناک است. روشن بودن و شفافیتی که برای بسیاری ضروری است، برای برخی همچون زندانی ناامیدکننده است.
یکی برای آزادی عمل تمام امتیازات را میدهد و دیگری با تمام وجود به دنبال دستوراتی است که اختیار خود را به آن بسپارد. عدهای عقل و اندیشه را بهترین میدان زندگی میشمارند و عدهای دیگر به آن نزدیک نمیشوند و آن را مُخل زندگی خود میدانند. بسیاری از انسانها برای داشتن یک زندگی موفق، تمام تلاش خود را بسوی راهی عاری از سقوطهای خطرناک و شکستهای سخت معطوف میکنند و برای اندکی از مردمان، زندگی به غیر از پرتابهای بلند و سقوط آزاد مفهومی ندارد. برای عدهای زندگی باید با تضمینهای کافی و بیمههای بنیادین و اطمینان همراه باشد اما عدهای دیگر، زندگی را چون قماری میدانند که اساس آن بر لذت و وحشت و ناکامی ناشی از قمارهای پیدرپی است!
اینها واقعیت و هویت انسانهاست. فراموشی آن و تبعیت و تسلیم بر هویت ارائه شده توسط یک نظریه و اندیشه سنتی یا مدرن، نه تنها راهگشا و مفید نیست، بلکه باید آن را «جنایت بر علیه خویشتن» دانست. جنایتی که بسیاری از انسانها در حال ارتکاب آن هستند.
اولین مقدمه برای برنامه عملی انسان،
«شناخت هویت خویشتن» و
«بنیاد اصلی» است که هویت انسان را سامان داده و بر آن استوار است. در واقع هویت انسان جواب این سؤالهاست:
«من کیستم و چه میخواهم؟»؛ «جایگاه من در این جهان چیست؟»؛ «به کجا میروم؟؛ و «بنیان شخصیت و جهانبینی من چه منتظمی را تشکیل میدهد؟»
این هویت کلان تبدیل به یک موقعیت کلی میشود، و همچون «نقشه» و راهنمائی است که انسان در آن «خط سیر زندگی» خود را میشناسد و میداند که
«از چه نقطهای باید آغاز کند؟ منزلهای بین راه چیستند؟ به کجا میرود؛ و خط سیر او چیست؟» از همه مهمتر این که: «اکنون در کجای این مسیر قرار دارد؟»
ادامه دارد ...
📚
#محمدحسینقدوسی
#درمکتبعلامهطباطبایی
👁 «
مدرسه معارف علامه طباطبایی» را دنبال کنید:
تلگرام |
اینستا |
ایتا |
توییتر |
آپارات