. علیه السلام حال من را به شب تار تماشا مکنید نیمه شب بستر بیمار تماشا مکنید من که زانو زده ام فاتح خیبر  هستم دست من بر در و دیوار تماشا مکنید عاقبت دوری زهرای جوان کشت مرا کوفیان عاقبت کار تماشا مکنید من که چون شمع سحر سوختم و آب شدم از علی این همه آثار تماشا مکنید بر سرم هرچه که خواهید بیارید ولی زینبم را سر بازار تماشا مکنید رفتم از یاد ولی یاد حسینم امشب پسر حیدر کرار تماشا مکنید او بود یوسف من پیرهنش را مبرید یوسف بی کس و بی یار تماشا مکنید یک حسین است الهی نشود چند حسین یک تن و نیزه بسیار تماشا مکنید کف گودال اگر ماند شما کف مزنید همه آن صید گرفتار تماشا مکنید نکند در ته گودال برش گردانید مادرش می رسد انگار تماشا مکنید نعل تازه بخدا داغ مرا تازه کند زیر مرکب گل بی خار تماشا مکنید پیش زینب سر او را مبرید و مبرید روی خاک آن تن خونبار تماشا مکنید گرچه دید رقیه به زمین افتاده روی نی اشک علمدار تماشا مکنید                حاج ✍ .