#فاطمیه
مادر يه روز مهدي ميآد، براي ياري
ميشه که روز فرجش، مارم بياري
تکيه مي ده به کعبه و ،با صوت اعلا
مي گه انابن و حيدرو، انابن و زهرا
غصه نخور مهدي ميآد، با شور و احساس
منتقمت با اون ميشه، حضرت عباس
حسيني ها به عشق اون، مي آن به ياري
دشمناي علي مي شن، همه فراري
آخر يه روز گل مي کنه، تو آسمونها
نغمه يا علي و با، ذکر يا زهرا
نشون مي ده به شيعه ها، يه قبر خاکي
ميگه که قبر مادره، اسوه پاکي
از توي قبر اون دوتا رو، بيرون ميآره
توي آتيش هردوشونو، باهم ميزاره
ميگه چرا يه خونه رو شما سوزوندين
حرمت صاحب خونشو ، شما شکوندين
ميگه گناه مادرم مگر چه بوده
که مزد ياري علي ، رخ کبوده
خدا مي دونه مادرم ،خيلي جوون بود
چرا روزاي آخرش، قدش کمون بود
.