|⇦•او ناتوان نبود...
#روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها به نفس حاج میثم مطیعی •✾•
افتاده روی خاک وسرش را گرفته بود
از بس که درد دور وبرش را گرفته بود
او زنده مانده بود علی را کمک کند
اما ز درد بال و پرش را گرفته بود
او ناتوان نبود ولی ضربه سخت بود
تیزی میخ در پسرش را گرفته بود
*مادرمون رشیده بود...مادرم سالم بود...اصلا مریض هم نبود..حاج آقا قرائتی فرمودند: ای کاش با شمشیر شهیدت کرده بودند،مجروحت کردن، مریضت کردن...ذره ذره آبت کردن "حتّی صارَت کالخَیال..."کار به جایی رسید،مادرم مثل مرده متحرک شد...*
بعد از هجوم ،فضه به دادش رسیده بود
ای خاک بر سرم، کمرش را گرفته بود
با رخت های بچه ی نوزاد گریه داشت
لابد که ماتمِ پسرش را گرفته بود
دیگر صدای نافله هایش نمیرسید
وقتی که ناله ها سحرش را گرفته بود
یک لحظه سیر چهره ی اولاد خود ندید
اشکش امانِ چشمِ ترش را گرفته بود
با حرفهاش ریخت دلِ کودکانِ او
وقتی بهانه ی پدرش را گرفته بود
#شاعر:سید محمد حسینی
*بچه ها دست بلند کنید مادر میخواد دعا کنه...خوشحال شدند...گفتند:ممکن نیست دعای مادرمون قبول نشه...الان غصه هامون تموم میشه...اگه مادر دعا کنه، بابا دیگه مظلوم نمی مونه...اگر مادر دعا کنه خونه ی ما اینقدر ساکت وسرد نمیمونه اگه مادر دعا کنه صدای خنده دوباره خونه ی ما رو پر میکنه،اگه مادر دعا کنه دیگه کسی بعد از پیغمبر ما رو اذیت نمی کنه...یک مرتبه صدا زد:"اللهم عجل وفاتی سریعا..."بچه هاش با یک ناامیدی دستا رو پایین انداختند...مادر نمیخواد بمونه...*
اگر می توانی بمانی،بمان
عزیزم تو خیلی جوانی،بمان....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها