. شکر خدا هنوز نمک گیر هیئتم شکر خدا که عبد سرای محبتم عمرم کنار سفرۀ احسان تو گذشت شکر خدا که ریزه خور خوان عترتم دارم هنوز رابطه ای با امام خود شکر خدا که خیمه نشینِ ولایتم گر نیستم شبیه علی بن مهزیار اما چنان اویس قرن در طریقتم اینگونه درک میکنم از قربِ منزَلَت..‌. دورم ز تو، ‌ولی به تو وصل است نیتم هر جا به لب، ترنًُمِ یالَیتَنی کنم فوزی عظیم از تو رسد، ای حقیقتم هر جا که می‌روی، دلِ من هست همرهَت این است همدلیِ من، ای با کرامتم گه می‌بری مرا وسط معرکه، ولی خود یاری ام کنی به تب و تابِ نصرتم خود زین فقیرِ بی سر و پا، کوه ساختی خود وقتِ امتحان بدهی استقامتم منکه بسوی تو قدمی برنداشتم تو دستِ من گرفتی و بردی به طاعتم ای دلبری که هیچ رهایم نکرده ای آیا هنوز هست امیدِ شهادتم؟ در هر محرم و صفر و فاطمیه نیز همدرد و همنوای تو و آل عصمتم با روضه های مادر تو خو گرفته ام همواره با مصائبتان غرقِ محنتم صحبت ز میخِ در،جگرم را دهد خراش حرفِ غلاف، مایۀ شرم و خجالتم می‌میرم از مصیبت سیلی، ولی ز درد برخیزم و جهاد کنم روز دعوتم روزیکه انتقام بگیری ز قاتلان با یک اشاره پای رکاب ولایتم