من نگویم ظلم بر من کم کنید بلکه زنجیر مرا محکم کُنید شب شهادت امامیست که 35 سال گریه کرد ، شب و روزش گریه بود ، اشک بود ، ناله بود ، به هر چیزی دور وبرش نگاه میکرد ، گریه میکرد غذا براش می آوردند ، گریه میکرد ، می فرمود بابام هم گرسنه بود ، هم تشنه بود ای غریب ، غریب ، غریب .. آتش می دید گریه میکرد ، به یاد آتش گرفتن خیمه ها زر و زیور می دید ، اشک میریخت به یاد گوش های پاره ی بی گوشواره ... یه عمر گریه ، کم نیست 35 سال ، لذا یکی از بَکائین عالَم ، گریه کنان عالَم ، زینُ العابدین ، سید الساجدین است من نگویم ظلم بر من کم کنید بلکه زنجیر مرا محکم کُنید ظلم بر من بیش از اینها کنید لیک دستِ عمّه ام را وا کنید بی جهت نبود ، فرمود ای کاش مادر مرا نزائیده بود ، شاید یه نگاه میکرد ... انسان وقتی این حرف رو میزنه که از جانش سیر شده باشه ، صحنه هایی دیده باشه که از جانش دست میکشه ... شاید یه نگاه میکرد می دید : سرها بالای نیزه ، در روایت داره ، بگم یا نه ؟ شب آخره ... میگم یه پیرزنی از بالای بام سنگی پرتاب کرد ، این سنگ به سرِ بریده ی ابی عبدالله اثابت کرد دیگه خجالت میکشم بگم زین العابدین این صحنه ها را میدید ، می دید عمه هاشو سنگ میزنند ، می دید خواهراشو تازیانه می زنند ، دستاش در غل و زنجیر بود ... ظلم بر من بیش از اینها کنید لیک دستِ عمّه ام را وا کنید عمّه ام چون مادرم زهرا شده پشتش از بارِ مصیبت تا شده لااله الا الله ، شباهت هایی عمه ام با مادرم فاطمه زهرا داره : مادرم ، گر پهلویش از در شکست عمّه ام را چوبِ مَحمل سر شکست اما یک فرقی هم با هم دارند ، فرقشون اینه : عمّه ام گر تازیانه خورده است کی میان کوچه سیلی خورده است ؟ ... کی میان کوچه سیلی خورده است ؟ @Asheghane_hazrat_zeynab🔰