. شهادت امام موسی کاظم علیه السلام زندان به حالِ زارِ موسیٰ گریه می‌کرد زنجیر و غُل بر دستِ آقا گریه می‌کرد وقتی عزیزِ فاطمه تشییع می شد پایِ جنازه داشت زهرا گریه می‌کرد سلطانِ رأفت زَد گریبان چاک از غم اَفلاک بر اَحوالِ آقا گریه می‌کرد آرایه‌هایِ بی‌کسی‌هایِ کریمه تکمیل شد از هجرِ بابا گریه می‌کرد می‌گفت شهری با کنایه خارجی رفت!!! زینب به یادِ شام آنجا گریه می‌کرد جسمِ کفن‌پوشِ اَمیرِ عشق بر دست اربابِ بی‌غسل‌و‌کفن‌ها گریه می‌کرد هر کس که آمد بر حریمَش تسلیت گفت معصومه یادِ قامتی تا   گریه می‌کرد در کاظمین شورِ حسینی بود برپا صاحب‌زمان آمد تماشا گریه می‌کرد باب‌الحوائج شد که ما حاجت بخواهیم او از فراقِ دلبرِ ما گریه می‌کرد .