. گشتم اسیر پیری در موسم جوانی شد تیره در نگاهم ایام زندگانی وا می کنم به زحمت در روی شوهر خود با دست ناتوان و با قامت کمانی تا پای جان حمایت از رهبرم نمودم از او جدا نگشتم باحال ناتوانی دشمن به قصد کشتن زد تازیانه بر من من زیر پا فتادم در حد نیمه جانی رفتم فدک بگیرم از دشمن سیه دل برگشته‌ام به خانه با روی ارغوانی درکنج دیده ی من یک آسمان کبودیست مانده ز پنجه ی کین بر صورتم نشانی یا رب پس از خزانم با غنچه ها چه سازد این باغبان مظلوم در گلشن خوانی 🦋🦋🦋🔳🔳🔳🔳🦋🦋