. آه الشام /خاطراتشه جلو چشمام آه الشام/طعنه میشنیدم و دشنام آه الشام/میزدن سنگ جفا از بام ما رو بردن کوچه ی یهودیا / در شام بلا از رو نی سرا میفتاد زیر پا / در شام بلا ازدحام بود به دوره محملا/در شام بلا سر بابام وسط تشت طلا/ در شام بلا ..... آه الشام/سلسله بسته به دست وپام آه الشام/شد کبود تن  همه ایتام آه الشام / خیزرون بود ولب بابام خیزرون تا روی لبها میرسید/ در بزم یزید عمه جان زینب ناله می کشید/ در بزم یزید دندونِ شکسته ی بابامو دید/ در بزم یزید خواهرم حرف کنیزی رو شنید/ در بزم یزید ✍ .👇