. گفتمت برخیز از بستر ، نگفتم پر بزن دستمال اشک را بر این دو چشم تر بزن نوبت عجل وفاتی گفتنِ من آمده به اجل باید بگویم خانه ام را در بزن آتش دشمن تو را سوزاند ، من را بیشتر باشد ای زهرا برو بر سینه ام آذر بزن از کفن حالا که دستان تو بیرون آمده آخرین بار است شانه بر موی دختر بزن از کفن گفتم به یاد بی کفن افتاده ام می روی ، گودال اما به حسینت سر بزن - پاییز ۱۴۰۳ .................... . امیرالمومنین میفرماید چون تصمیم گرفتم کفن فاطمه را گره بزنم، صدا زدم: اى امّ کلثوم، زینب، سکینه، فضّه، حسن و حسین! بیایید و مادر خود را براى آخرین بار ببینید، روز فراق آمد و ملاقات شما در بهشت خواهد بود.حسن و حسین علیهما السّلام در حالى آمدند که فریاد مى‏زدند: آه از این حسرتى که هیچ وقت به علّت از دست دادن جدّمان، پیامبر خدا و مادرمان، فاطمه زهرا از بین نخواهد رفت. اى مادر حسن و حسین! هنگامى که جدّ ما حضرت محمّد مصطفى صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم را ملاقات نمودى سلام ما را به آن حضرت برسان و به آن بزرگوار بگو: ما بعد از تو در دار دنیا یتیم ماندیم! حضرت على علیه السلام مى‏فرماید: من خداوند را شاهد مى‏گیرم که فاطمه زهرا آه و ناله کرد، دستهاى خود را دراز نمود و حسنین را چند لحظه‏اى به سینه خود چسبانید. ناگاه هاتفى از آسمان ندا در داد: اى ابو الحسن! حسن و حسین را از روى سینه فاطمه بردار، به خداوند سوگند که ملائکه آسمانها را گریان کردند، زیرا دوست مشتاق لقاى دوست است. .