.
#نوحه
#حضرت_زهرا
#فاطمیه #شام_غریبان
#تدفین
ز خانه میرود زهرا ، شبانه میرود زهرا
وای که با تنی غرق ، نشانه میرود زهرا
وای من ، وای من ای وای من
کفن شد ، پیکر زهرای من
یازهرا ، یازهرا یازهرا
به جسم کوثرم ریزد ، ز دیده اش گلاب اسماء
بند نمی آید این خون ، هر چه که ریزد آب اسماء
غمش را ، پهلویش ابراز کرد
زخم او ، باز دهن باز کرد
یازهرا ، یازهرا یازهرا
رسیده وقت تدفینش ، رسیده وقت تدفینم
لحد برای زهرا ، نه ، برای خویش میچینم
ظاهراً ، مزار زهرا ولی
باطنا ، این شده قبر ولی
یازهرا ، یازهرا یازهرا
#علی_سلطانی ✍
#دفن_شبانه
#شام_غریبان_حضرت_زهرا
.👇
.
#فاطمیه
#دفن_شبانه
گفتمت برخیز از بستر ، نگفتم پر بزن
دستمال اشک را بر این دو چشم تر بزن
نوبت عجل وفاتی گفتنِ من آمده
به اجل باید بگویم خانه ام را در بزن
آتش دشمن تو را سوزاند ، من را بیشتر
باشد ای زهرا برو بر سینه ام آذر بزن
از کفن حالا که دستان تو بیرون آمده
آخرین بار است شانه بر موی دختر بزن
از کفن گفتم به یاد بی کفن افتاده ام
می روی ، گودال اما به حسینت سر بزن
#حامد_آقایی- پاییز ۱۴۰۳
#وداع_با_حضرت_زهرا
#حضرت_زهرا
#زبانحال_مولا
....................
.
امیرالمومنین میفرماید چون تصمیم گرفتم کفن فاطمه را گره بزنم، صدا زدم: اى امّ کلثوم، زینب، سکینه، فضّه، حسن و حسین! بیایید و مادر خود را براى آخرین بار ببینید، روز فراق آمد و ملاقات شما در بهشت خواهد بود.حسن و حسین علیهما السّلام در حالى آمدند که فریاد مىزدند: آه از این حسرتى که هیچ وقت به علّت از دست دادن جدّمان، پیامبر خدا و مادرمان، فاطمه زهرا از بین نخواهد رفت. اى مادر حسن و حسین! هنگامى که جدّ ما حضرت محمّد مصطفى صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم را ملاقات نمودى سلام ما را به آن حضرت برسان و به آن بزرگوار بگو: ما بعد از تو در دار دنیا یتیم ماندیم! حضرت على علیه السلام مىفرماید: من خداوند را شاهد مىگیرم که فاطمه زهرا آه و ناله کرد، دستهاى خود را دراز نمود و حسنین را چند لحظهاى به سینه خود چسبانید. ناگاه هاتفى از آسمان ندا در داد: اى ابو الحسن! حسن و حسین را از روى سینه فاطمه بردار، به خداوند سوگند که ملائکه آسمانها را گریان کردند، زیرا دوست مشتاق لقاى دوست است.
.
.
#زمینه
#غسل_شبانه
#فاطمیه #حضرت_زهرا
#شام_غریبان
زهرا شبونه، شکسته غرورم
موندم چجوری، تنت رو بشورم
زینب داره می بینه تابوتو
دیدم دیگه کبودیِ روتو
آخر نگفتی زخمِ بازوتو
ای وای خانوم، ای وای خانوم
با آبِ غسلت، اشکم روونه
کشته علی رو، دفنِ شبونه
مظلومه زهرا 4
***
حالا که وقته، تشیعِ جنازس
بازم به رویِ، کفن خونِ تازس
امشب علی کنارِ تو مُرده
زخم تو دادمو درآورده
چی بوده که به صورتت خورده
ای وای خانوم، ای وای خانوم
واسه همین بود، رو می گرفتی
از کوچه آخر، چیزی نگفتی
مظلومه زهرا 4
***
باور ندارم، تو قبری عزیزم
آخه چجوری، رو تو خاک بریزم
پاشو ببین علی گرفتاره
این خونه رو سرِ من آواره
رفتی و خونِ تو رو دیواره
ای وای خانوم، ای وای خانوم
تا صبح میمونم، امشب کنارت
افتادم از پا، روی مزارت
مظلومه زهرا 4
👇
...............................
.
روز شهادت #تشییع_جنازه
سبک زهرا شبونه شکستی غرورم ..
زهرا ، ببین بغض گرفته گلومو
برگرد ، که دوریت سفید کرده مومو۲
(برگرد که خونه بی تو دلگیره
برگرد که زینب داره می میره)۲
برگرد حسن بهونه میگیره ...
حالا که من پُر از غم و دردم
هی دور بستر تو میگردم
برگرد ببین درُ عوض کردم ...
برگرد زهرا ...
با رفتن تو دل بی شکیبه
برگرد عزیزم ، حیدر غریبه
حیدر غریبه ... حیدر غریبه ...
....****....
فصل بهاره چرا تو خزونی۲
برگرد عزیزم تو خیلی جوونی۲
(جای تو نیست میون این تابوت
برگرد ایشالله خوب میشه پهلوت)۲
کشته منو زخم روی بازوت
از من نگیر نگاهِ کم سوتو
با من نگفتی درد پهلوتو
حق داشتی پوشوندی ازم روتو
برگرد زهرا ...
با رفتن تو دل بی شکیبه
برگرد عزیزم ، حیدر غریبه
حیدر غریبه ... حیدر غریبه ...
.....****.....
باشه قرار من و تو، توو گودال۲
پیش چشامون حسین میره از حال۲
(میبینی که رو مرکب افتاده
پیشِ نگاهِ زینب افتاده
دفنش به نیمۀ شب افتاده)۲
میبینی انگشترشو بردن
پیراهن از تنش درآوردن
زن هایِ خیمه کعب نی خوردن
زهرا برگرد ...
اونجا بیا و باز مادری کن
فکری برای بی معجری کن
زینب غریبه ... زینب غریبه ...
#تشییع_شبانه
#دفن_مخفیانه #دفن_شبانه
#شام_غریبان_حضرت_زهرا
#بعد_از_شهادت_حضرت_زهرا
👇👇
.
#واحد
#دفن_شبانه #حضرت_زهرا
#سید_مهدی_میرداماد
همسایهها بخوابید راحتتر از همیشه
آخه صدای زهرا دیگه بلند نمیشه
اونی كه صبح و شب ناله، میزد از درد سینه
اگه بار گران بوده،دیگه رفت از مدینه
یافاطمه یافاطمه یافاطمه یازهرا...
علی غَسِّلنی فی الیل
علی كَفِنّی فی الیل
تا نامردا نبینند
علی دفنّی فی الیل
علی قبر مرا مخفی، زچشم دشمنان كن
وداعی در دل شب با نیلوفر جوان كن
یافاطمه یازهرا...
عزیز مهربونم، جوون قد كمونم
مگه خودت نگفتی علی پیشت میمونم
مرو ای همسر خسته، ببین قلبم شكسته
كنار در رو سجاده، ببین زینب نشسته
منم و یك مدینه، یه دنیا حرف تو سینه
یادم نیار خدایا، پهلو و میخ و سینه
بلند شد مادرِ زینب، حالا چه وقت خوابه
كفنپوشِ سفید من، دلم برات كبابه
یافاطمه یافاطمه یافاطمه یازهرا
.
#دفن_شبانه
تشییع شبانه...
تو را شبانه، از این خانه، مهربان بردم
به سوی مدفنی آرام و بی نشان بردم
تو را زِ ظلمت شب سوی روشنایی ها
به روی دوش خودم چون کشان کشان بردم
منی که کَنده ام از ریشه درب خیبر را
تعجبم که چرا کُند و ناتوان بردم
دلم گرفته از این شهر و مردمانِ شهر..
که دُخت سرورشان، با قدی کمان بردم
فَلَک به روی سرم شد خراب، تا رفتی
من از نبود شما رنجِ بی کران بردم
دل تمام ملائک در آسمان لَرزید
همین که پیکر تو سوی آسمان بردم
به شانه برده ولی، بازوان من می سوخت
شکسته بازوی تو، روی بازوان بردم
کبوترم، نه زمینی، که عرشی هستی تو
تو را کبوتر زخمی، به آشیان بردم
نه، اینکه پیر شدی و، کمان شدی، رفتی
نه، یاس هجده بهارم، تو را جوان بردم
به همره حَسَنینم، وَ زینبینم من
یگانه مادرشان را از این جهان بردم
وصیّتت عملی شد، امانت نبوی
تو را به نَزدِ نبی، یاس ارغوان بردم
بدون تو نه مرا هم زبان بُوَد، نه پناه..
پناه خود به سوی چاه بی زبان بردم
#مجتبی_دسترنج_ملتمس ✍
#حضرت_زهرا
#فاطمیه
.
.
#وداع_با_حضرت_زهرا
ای صفای خانه ی من الوداع
گرمی کاشانه ی من الوداع
*فاطمه جان! چه زود علی را تنها گذاشتی!
الوداع ای یار هیجده ساله ام
یک شب دیگر بمان در خانه ام
الوداع ای همدم و هم ناله ام
خواهشی دارم ز تو ریحانه ام
چادرت را بر سر زینب مکن
جان زهرا ؛روزِ من را شب مکن
..................
علی بدن زهرا رو برداشت...میخواد بدن و تو قبر بذاره... سلمان و دیگران محرم نبودند... بچههای فاطمه هم که با اون وضعیت، علی تک و تنها بود...باید یکی تو قبر بایسته بدن و دست به دست بدهند، علی تنهاست... یه وقتی دید از تو قبر دوتا دست شبیه دستای پیغمبر...کنایه از اینکه علی جان بده امانت منو... نیمه شب علی با خجالت این پیکرو به دستای مبارک پیغمبر داد...خجالت کشید یا رسول الله... اون روزی که زهرا وارد خونه من شد صورتش کبود نبود... بازوش ورم کرده نبود...من از همین جا یه گریز بزنم...زینب این صحنه ی جا دیگه براش تداعی شد... اونم تو خرابه بود... زن غساله گفت خانوم دست نمیزنم تا به من نگی این بچه چرا بدنش کبود شده... صدا زد زن غساله از کربلا تا شام هرجا گفته بابا تازیانه خورده...ناله بزن:حسین....*
#دفن_شبانه
#روضه_حضرت_زهرا گریز به کربلا
.
.
#وداع_با_حضرت_زهرا
ای صفای خانه ی من الوداع
گرمی کاشانه ی من الوداع
*فاطمه جان! چه زود علی را تنها گذاشتی!
الوداع ای یار هیجده ساله ام
یک شب دیگر بمان در خانه ام
الوداع ای همدم و هم ناله ام
خواهشی دارم ز تو ریحانه ام
چادرت را بر سر زینب مکن
جان زهرا ؛روزِ من را شب مکن
..................
علی بدن زهرا رو برداشت...میخواد بدن و تو قبر بذاره... سلمان و دیگران محرم نبودند... بچههای فاطمه هم که با اون وضعیت، علی تک و تنها بود...باید یکی تو قبر بایسته بدن و دست به دست بدهند، علی تنهاست... یه وقتی دید از تو قبر دوتا دست شبیه دستای پیغمبر...کنایه از اینکه علی جان بده امانت منو... نیمه شب علی با خجالت این پیکرو به دستای مبارک پیغمبر داد...خجالت کشید یا رسول الله... اون روزی که زهرا وارد خونه من شد صورتش کبود نبود... بازوش ورم کرده نبود...من از همین جا یه گریز بزنم...زینب این صحنه ی جا دیگه براش تداعی شد... اونم تو خرابه بود... زن غساله گفت خانوم دست نمیزنم تا به من نگی این بچه چرا بدنش کبود شده... صدا زد زن غساله از کربلا تا شام هرجا گفته بابا تازیانه خورده...ناله بزن:حسین....*
#دفن_شبانه
#روضه_حضرت_زهرا گریز به کربلا
.
.
#وداع_با_حضرت_زهرا
ای صفای خانه ی من الوداع
گرمی کاشانه ی من الوداع
*فاطمه جان! چه زود علی را تنها گذاشتی!
الوداع ای یار هیجده ساله ام
یک شب دیگر بمان در خانه ام
الوداع ای همدم و هم ناله ام
خواهشی دارم ز تو ریحانه ام
چادرت را بر سر زینب مکن
جان زهرا ؛روزِ من را شب مکن
..................
علی بدن زهرا رو برداشت...میخواد بدن و تو قبر بذاره... سلمان و دیگران محرم نبودند... بچههای فاطمه هم که با اون وضعیت، علی تک و تنها بود...باید یکی تو قبر بایسته بدن و دست به دست بدهند، علی تنهاست... یه وقتی دید از تو قبر دوتا دست شبیه دستای پیغمبر...کنایه از اینکه علی جان بده امانت منو... نیمه شب علی با خجالت این پیکرو به دستای مبارک پیغمبر داد...خجالت کشید یا رسول الله... اون روزی که زهرا وارد خونه من شد صورتش کبود نبود... بازوش ورم کرده نبود...من از همین جا یه گریز بزنم...زینب این صحنه ی جا دیگه براش تداعی شد... اونم تو خرابه بود... زن غساله گفت خانوم دست نمیزنم تا به من نگی این بچه چرا بدنش کبود شده... صدا زد زن غساله از کربلا تا شام هرجا گفته بابا تازیانه خورده...ناله بزن:حسین....*
#دفن_شبانه
#روضه_حضرت_زهرا گریز به کربلا
.
.
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه ۱۴۰۳ به نفس حاج محمد رضابذری
●━━━━━━───────
*بابا میخواد مادر ما رو شبانه دفن کنه
بچه ها از خونه امیرالمومنین هفت نفر غریبانه زیر تابوتو گرفتن.وصیتهای حضرت زهرا رو ببینی اصلاً سفارش خود بی بی بوده فرمود: شبانه دفنم کن مبادا اونا که به من جسارت کردن بیان اینا تو تشییع من نباشن. این آخرین ضربه فاطمه زهرا بود به این نامردا که حق دختر پیغمبر و خوردن حق امیرالمومنینو خوردن..کاری کرد فاطمه زهرا همه مبهوت شدن کسی باور نمیکرد شبونه امیرالمومنین زهرای مرضیه رو دفن کنه فکرشو نمیکردن..اینا فکر میکردن کار تمام شد زهرا رو گرفتیم.. میان تو شهر سؤال میکنن دختر پیغمبرتون که چند روز پیش بود کجاست لااقل قبرش کجاست؟
حتما اتفاقی افتاده کاری کردین از شما گله مند بوده خواسته شبانه دفنش کنه و الا مگه میشه اینهمه مسلمون و پیرو داشته باشه نذاره کسی توی تشییعش بیاد. گریه های فاطمه زهرا هم سیاسی بود به خدا قسم والله قسم این حرکتش کارو تمام کرد..*
لحظه سخت فراق آغاز شد
مخفی و آهسته درها باز شد
شد برون از خانه با رنج و ملال
هفت مرد و چار طفل خردسال
چار تن دارند تابوتی به دوش
سینه سوزان دیده گریان لب خموش
در دل تابوت جان حیدر است
هستی و صبر و توان حیدر است
او پی تابوتِ زهرا میدوید
نه بگو تابوت؛ او را میکشید
کم کم از دستش زمام صبر رفت
با دو زانو تا کنار قبر رفت
خواست گیرد آن بدن را روی دست
زانویش لرزید باز از پا نشست
آسمان اشک علی را پاک کن
جای زهرایم مرا در خاک کن
*یه زنو بخوان دفن کنن دوتا محرم حداقل لازمه..یکی بالای قبر بدنو بده یکی داخل قبر تحویل بگیره ..اما علی تنها محرم فاطمه ست*
ناگهان از آن بهشت بی نشان
گشت بیرون دستهای باغبان
کی شکسته بال و پر بلبل بیا
ای به دست خود گرفته گل بیا
باغبانم هست و بودم را بده
یاعلی یاس کبودم را بده
ای بیابان گِل ز اشک جاریت
آفرین بر این امانتداریت
باغبان تا یاسِ پرپر را گرفت
اشک خجلت چشم حیدر را گرفت
صدا زد..
ای پیمبر از رخت شرمنده ام
فاطمه جان داده و من رنده ام
شاخه یاست اگر بشکسته بود
دستهای حیدر تو بسته بود
ز روی مصطفی شرمنده باشم
که زهرا مرده و من زنده باشم
*دوست دارم یه جا دیگه ببرمت امشب
#دفن_شبانه
مولا جان عزیزتو دفن کردی خیلیم باز بعدش امیرالمومنین حرفها داشت
قَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ، وَ أُخِذَتِ الرَّهِينَةُ، وَ اخْتُلِسَتِ الزَّهْرَاءُ"یا رسول الله مردم جمع شدن زهرا رو له کردن همه داروندارمو ازم گرفتن..حرفها زد امیرالمومنین..علی جان عزیزتو دفن کردی کنار عزیزت اینقدر نشستی اینقدر گریه کردی..مولا یه وقت دید کار تمام شد دو تا کف افسوس رو بهم زد یعنی دیگه تمام شد اون روزای خوش با فاطمه بودن تمام شد یعنی کمرم دیگه شکست.یه آقاییم تو علقمه دست به کمر گرفت .."أَلانَ إنکَسَرَ ظَهرِي وَ قَلَّت حِيلَتِي وَ انقَطَعَ رَجائِي وَ شَمُتَ بِي عَدوِّي وَ الکَمَدُ قاتِلی"الان کمرم شکست.. عباس روی دشمن به من وا شده...هر جا نشستی بگو یا حسین....*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_محمد_بذری
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇