#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_عباس_حیدرزاده
#دستگاه_سه_گاه
شده وقت جدایی رسیده شامِ آخر
تو رفتی و سیاه است همه ایام حیدر
خداحافظ ای یاسِ پنهانم
خداحافظ ای فاطمه جانم
در آغازِ جوانی شدی قامت کمانی ...
زده بر پیکرِ تو فلک، رنگِ خزانی
بمیرم برایت که پژمردی
تو در بینِ کوچه زمین خوردی
«مرو مادر ، مرو مادر»
در و دیوارِ خونین تو و این رویِ رنگین
امان از تازیانه امان از دست سنگین
کبودی شده قسمت رویت
شکسته شد از کینه پهلویت
«مرو مادر ، مرو مادر..»
امان از داغ مادر امان از آهِ مُضطر
امان از کوچه ها و طناب و دستِ حیدر
امان از هجوم عدویِ پست
زده تازیانه به رویِ دست
«مرو مادر، مرو مادر ..»
میان خاکِ غربت تنت را می گذارم
رسیده بر لبم جان دگر طاقت ندارم
عجب ماتمی در دلم جا شد
تو رفتی و پشت علی تا شد
همه هستیم رفتی از دستم
پریشان و شرمنده ات هستم
علی یا علی ، علی یا علی ..
«کُشتند زهرا را
همسرِ مولا را ...»
در وسطِ کوچه تو را میزدند
کاش به جای تو مرا میزدند