🍃🍒
#عشقینه
#هــاد💚
#قسمت_صد_وبیست_وپنج
- می ترسه ضایع بشه
مسلماً صاحب صدا کی جز آرش نبود.آرش رو به شروین ادامه داد:
-درسته جوجه؟ خودت کم بودی یکی دیگه رو هم آوردی؟ اون مال کدوم آشغالدونیه؟
شروین پرید جلو و یقه آرش را گرفت و داد زد:
-حالا نشونت می دم
بقیه ریختند تا جدایشان کنند. چند تائی مشت و لگد بینشان رد و بدل شد. البته از فاصله دور!
شاهرخ شروین را از پشت گرفت و عقب کشید.
- ولم کن شاهرخ. این خیلی پررو شده
- آروم باش
- نه باید حالش رو بگیرم.اینجوری نمیشه
شاهرخ شروین را که داشت می رفت تا دوباره گلاویز شودعقب کشید، در چشم هایش خیره شد و با حالتی تحکم آمیز گفت:
- می گم آروم باش
نگاه تند شاهرخ مجبورش کرد تا بایستد.
- می خوای حالش رو بگیری؟ وقتی راهش هست چرا با لگد؟
این را گفت و به میز بیلیارد اشاره کرد.شروین نگاهی به میز و بعد به شاهرخ کرد.
- ولی مطمئن نیستم بتونم
- اگه باختی یعنی اون درست می گه و بازیش بهتره. کی گفته همیشه تو راست می گی؟
شروین که از شنیدن این حرف تا حدودی دلخور شده بود گفت:
-معلوم هست طرف کی هستی؟ رفیق منی یا اون؟
-رفیق توام و طرف کسی که بازیش بهتره. این عادلانه تره، نه؟
شروین که حرف شاهرخ به مذاقش خوش نیامده بود و از طرفی منطقی بود با بی میلی قبول کرد. سعید را صدا زد.
- بهش بگو باهاش بازی می کنم. هر کی برد درست می گه
وقتی سعید خبر را برد آرش گفت:
- سر چند؟
بہ قلــم🖊:
ز.جامعے(میم.مشــڪات)
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبع
#شرعاحــــراماست☺️
••
@asheghaneh_halal ••
🍃🍒