🍃🍒
#عشقینه
#هــاد💚
#قسمت_صد_وسی_وسه
حرفش را خورد. شاهرخ با کمی مکث پرسید:
-اگر تو خیابون یکی تو رو یابو صدا کنه چه کار می کنی؟
شروین که از این سئوال بی موقع تعجب کرده بود به شاهرخ خیره شد. شاهرخ کمی سرش را کج کرد:
-هوم؟ اگر یا بو صدات کنه چه کار می کنی؟ جوابش سخته؟
-فکش رو می آرم پائین. چه ربطی داره؟
-خودت رو شبیه چیزی که اینقدر ازش بدت میاد نکن
شروین نگاهش کرد و با سر تأیید کرد ...
حدود 12 بود که رسید خانه. سعید جواب پیامکش را داده بود:
-فردا صبح نمیام. اگر کسی سراغم رو گرفت بگو ندیدمش. توی سلف می بینمت
•فصل چهاردهم•
سینی اش را روی میزی که سعید پشتش بود گذاشت و نشست:
-که صبح دانشکده نمیای ها؟ انگار پارتی خیلی خوش گذشته
سعید داد زد:
-هیس
بعد نگاهی به اطراف کرد و گفت:
-اسم پارتی رو نیار
- چرا؟ مگه پارتی چیه؟
سعید که سعی می کرد شروین را ساکت کند گفت:
-دهه! می گم ساکت، اوضاع خطریه
- از چه بابت؟
-توهم نرفتی؟
- نمی دونستم کجاست. زنگ زدم جواب ندادی. در هر حال فرقی هم نمی کرد. تو چرا صبح نیومدی دانشکده؟
-پارتی لو رفته بود. اگه بابام مجبورم نکرده بود مغازه رو تی بکشم الان پرونده زیر بغل با گردن کج خدمت برادران حراست بودم
بہ قلــم🖊:
ز.جامعے(میم.مشــڪات)
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبع
#شرعاحــــراماست☺️
••
@asheghaneh_halal ••
🍃🍒