عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄🇮🇷
🍃🍒 #عشقینه #هــاد💚 #قسمت_صدوهفتاد_وپنج - یعنی شما تدریس می کنید؟ شاهرخ گفت: -دانشگاه که نه -پس
🍃🍒 💚 شروین عقب رفت، به صندلی تکیه داد و توی فکر رفت. شاهرخ که بلند شده بود گفت: -تا تو داری فکر می کنی برم چایی بریزم. تو هم بیکار نمون هادی. شطرنج رو بچین بعد همین طور که از در بیرون می رفت گفت: -یه روش جدید یاد گرفتم عمراً ببری هادی وسایل را روی میز جابه جا کرد و شطرنج را از زیر میز درآورد، پهن کرد و مهره ها را چید. تمام مدتی که شاهرخ و هادی بازی می کردند شروین با قیافه ای متفکرانه به هادی خیره شده بود. صدای شاهرخ افکارش را پاره کرد. - این یکی دیگه جدید بود. خدایی کم آوردم هادی قاه قاه خندید. شاهرخ رو به شروین گفت: -بیا تو باهاش بازی کن. شاید تو آبروی منو خریدی جایش را با شروین عوض کرد. هادی خوب بازی می کرد و شروین مجبور بود همه حواسش را به بازی بدهد. هادی مهره های سفید را انتخاب کرد و بازی را شروع کرد. شروین که مهره های سیاه را داشت ترجیح داد از دفاع فرانسوی استفاده کند. این روش برای مهره های سیاه موقعیت بهتری را ایجاد می کرد وو امکان باخت طرف مقابل را بیشتر می کرد و یا حداقل بخاطر پیچیده کردن بازی ظرف مقابل را خسته می کرد. هادی در حرکت دوم وزیرش را وارد بازی کرد! اتفاقی که معمولا در بازی های کلاسیک رخ نمی داد. برای همین در جواب نگاه متعجب شروین توضیح داد: - بهش می گن گشایش پارسی... عمر زیادی نداره هادی روش مخصوص خودش را داشت وشروین مجبور دقت بیشتری خرج کند. این رقیبش مثل شاهرخ نبود که بتوان با یک شروع انگلیسی ساده و یا یک دفاع سیسیلی بازی را پیش برد یا شکستش داد. بالخره موقعیتی را که منتظرش بود به دست آورد. با یک کیش دوجانبه توانست اسب هادی را که اچمز وزیر ود از میدان به در کند و بعد از آنکه هادی رفع کیش کرد با یک حرکت فیل، وزیر هادی را هم حذف کرد. یک ستون بازدر سیستم هادی نقطه ضعفش به شمار می رفت که با یک حرکت شاه قلعه بزرگ، شاه هادی به گوشه صفحه رانده شد و بعد ...شروین اسبش را کنار وزیر گذاشت و گفت : - کیش شاهرخ ادامه حرفش را گرفت: - و مات. شاگرد منه دیگه. منم همین روش رو می خواستم برم اما اشتباهی به جای اسب فیل رو گذاشتم بہ قلــم🖊: ز.جامعے(میم.مشــڪات) ☺️ •• @asheghaneh_halal •• 🍃🍒