🍃🎀
#عشقینه
#عارفانه💚
#قسمت_چـهـارم
«تویی که نمے شناختمت»
این گــــل پــر پـــــر از کجا آمده
از سفـــــر کربـــــ و بـــــلا آمده
امروز سوم اسفند سال 1364 است. جمعیت این شعار را میداد و پیکـــــر شهــید را از مقابل منزلش به سمت مسجـد امین الدوله حرکت داد. بعد هم از
مسجـد به همراه جمعیت راهی بازار مولوی شدیم.
جمعیت که بیشتر آنها از جوانان مسجـد وشاگردان آیت الله حق شناس بودند شدیداً گریــــــه میکردند و طاقت از کف داده بودند.
من مدتی بود که به خدمت حضرت آیت الله الحق،
حاج آقا حق شناس این استاد اخلاق و سلوک می رسیدم و از جلسات پر بار این استاد استفاده می کردم.
سال ها بود که به دنبال یک استاد معنوی می گشتم و حالا با راهنمایی برخی علمای ربانی تهران توانسته بودم به محضر این عالم خود ساخته راه پیدا کنم.
شنیده بودم که حضرت استاد این شاگرد خود را بسیار دوست داشته،برای همین تصمیم گرفتم که در مراسم تشییع این شهیـد عزیز شرکت کنم.
مراسم تشییع به پایان رسید. پیکر شهـید را به سوی بهشت زهرا(س)بردند .من هم همراه انها رفتم.
در آنجا به دلیل اینکه شهــید در حین نبرد به شهادت رسیده بود،بدون غسل و کفن با همان لباس نظامی آمادهی تدفین شد..
چند ردیف بالاتر از مزار عارف مبارز،شهیــد چمران،برای تدفین او انتخاب شد.من جلو رفتم تا بتوانم چهرهی شهید را ببینم..
درب تابوت باز شد.چهرهی معصوم و دوست داشتنی شهید را دیدم.شاداب و زیبا بود.
گویی به خواب عمیقی فرو رفته
اصلا چهرهی یک انسانی که از دنیا رفته را نداشت.
تازه دوستان او میگفتند:از شهـادت او
روز میگذرد
دست این شهید به نشانهی ادب روی سیـــــنه اش قرار داشت!!
یکی از همرزمانش میگفت...
#ادامـہدارد
بہ قلــم🖊:
گروهفرهنگےشهیدابراهیمهادے
#ڪپےبدونذڪرمنبعوڪسباجازهاز
#انتشاراتشرعاحــــراماست☺️
••
@asheghaneh_halal ••
🍃🎀