عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》 [ #قسمت_صدوبیست‌وهفت] با صدای تقریبا جیغ مانند عطی
❢💞❢ ❢ 💌❢ . . [📖] رمان:《 》 [ ] جایی خوانده بودم که شمس تبریزی می گفت در علم فلسفه ، هاله ای رنگی هر آدمی را در برگرفته و این هاله را از طریق اخلاقیات فرد میشد حدس زد. من هم در دنیای رنگی خودم ،معتقد بودم هر فرد رنگ مختص به خودش را دارد! زهرا سفید بود به نظر من همانقدر شفاف و یکرنگ ! عطیه را صورتی می دیدم همانقدر دخترانه و کودکانه و پر از ذوق و هیجان فکرم رفت پیش رنگ هاله نواب هاله نواب آبی بود ،نه از آن آبی های تیره نه از آن آبی های زیادی کمرنگ آبی اش خاص بود ،شاید همرنگ آسمانی صاف ! آبی روشنی که مملو از آرامش بود ! همانقدر زیبا ، همانقدر پر شکوه ! به طرف زهرا برگشتم: چرا چهره ات گرفته ؟! _ از عصر که با علی حرف زدُم دیگه ازش خبری ندارُم هر چقدر هم زنگ میزنُم جواب نمیده نگاهی به آشفتگی اش کردم : نگران نباش عزیز دل ! از عصر تا حالا سه چهار ساعت بیشتر نشده که مردد نگاهم کرد ،انگار گوشی اش آینه دقش بود که آن را سریع در کیفش گذاشت ! نواب پارک که کرد،منتظر ماندم همه پیاده شوند بعد من ! چشمم ترسیده بود از سوتی دفعه قبل ! [⛔️] ڪپے تنها‌باذڪرمنبع‌موردرضایت‌است. . . ❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal