•𓆩⚜𓆪•
.
.
••
#عشقینه ••
#یکسالونیمباتو
#قسمت_دویستونود
احمد سریع چادر شب را برداشت و از اتاق بیرون رفت.
اشکم را پاک کردم و دور اتاق نگاه چرخاندم.
نگاهم روی علیرضا که غرق خواب بود ثابت ماند.
من چه طور با این بچه در به در می شدم؟
زیر دلم درد می کرد و تیر می کشید.
گرسنه هم بودم و غذا هم نخورده بودم.
دوباره دور اتاق نگاه چرخاندم.
چه چیز هایی را باید بر می داشتم؟
اصلا هر چه بر می داشتم را چه طور باید می بردیم؟
سفره غذا را جمع کردم و لقمه ای نان در دهانم گذاشتم.
سراغ بقچه رفتم و مشغول مرتب و جمع و جور کردنش بودم که صدای یا الله گفتن کربلایی عباس را از بیرون شنیدم.
تقه ای به در خورد و محبوبه خانم وارد اتاق شد.
با تعجب به من چشم دوخت و پرسید:
چرا از جات پا شدی؟ تو مثلا زائویی
بینی ام را بالا کشیدم و گفتم:
باید وسایل رو جمع کنم
بقچه را از دستم گرفت و گفت:
نمیخواد رقیه خانم.
کربلایی رو آوردم شوهرت رو راضی کنه تو رو ببریم خانه مان
تو جان راه رفتن تو این بیابون رو نداری
خودت و بچه ات از گرما هلاک میشین
از جا برخاستم و دست به کمرم گرفتم و گفتم:
چاره چیه ... باید بریم
دستم را گرفت و گفت:
کربلایی با شوهرت حرف می زنه راضیش می کنه.
تو هم قبول کن بمانی.
خودم و دخترام هوات رو داریم.
بمان چله ات که تموم شد خودمان می بربمت پیش شوهرت
تا اون موقع هم تو روی پا شدی هم هوا بهتره هم پسرت از آب و گل در آمده
به خدا ظلمه تو با این وضع راه بیفتی بری
صدای سلام و احوال پرسی احمد و کربلایی از بیرون اتاق به گوش رسید که محبوبه خانم گفت:
بیا بریم به شوهرت بگو بذاره بمانی
شوهرت مرد خوبیه اگه بگی حتما قبول می کنه
مثل مردای ما نیست که حرف فقط حرف خودش باشه
به رویش لبخند زدم و گفتم:
آقای شما هم مرد خوبیه که از کارش زده به خاطر حال یک غریبه اومده پا در میونی کنه
لبخند روی لب محبوبه خانم نقش بست و گفت:
کربلایی با من تند و تیز هست ولی دست به خیر و دلسوز اهالیه
تو هم عین دخترش
دستم را کشید و گفت:
بیا بریم به شوهرت اصرار کن بمانی
هر چند می دانستم نمی شود به احمد اصرار کرد ولی به احترام محبوبه خانم چادر روی سرم انداختم و دم در اتاق ایستادم و به کربلایی سلام کردم.
کربلایی با روی خوش جواب سلامم را داد و دوباره مشغول اصرار و صحبت با احمد شد.
احمد هم سر به زیر به صحبت های او گوش می داد.
می دانستم اصرار شان بی فایده است و دلم برای زمانی که داشت از دست می رفت می جوشید
🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید علی هاشمی صلوات🇮🇷
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174
.
.
•🖌• بہقلم:
#ز_سعدی
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩⚜𓆪•