| | ❖ نقش «اجتهاد» در توسعه علوم انسانی • وقتی می‌گوییم «نقش اجتهاد در تحول علوم انسانی» مراد کدام اجتهاد است؟ • دو نوع اجتهاد وجود دارد: ۱) اجتهاد به معنای اخص؛ یعنی اجتهادی که فقط گزارهای هنجاری دین مانند واجب، حرام، صحیح، باطل، نجس، پاک و... را کشف می‌کند. ۲) اجتهاد به معنای اعم؛ این نوع از اجتهاد متکفل استنباط گزارهای هنجاری نیست. در این نوع اجتهاد ممکن است به یک مسئله‌ای پرداخته شود که ارتباطی با شریعت و فقه ندارد، اما با دین ارتباط دارد؛ مانند خلقت انسان یا اقتصاد. در واقع در این نوع از اجتهاد شخص به دنبال کشف یک «هست» است اما این کشف باید با اجتهاد صورت بگیرد. • بر اساس اجتهاد به معنای اخص علوم انسانی و فقه با همدیگر ارتباط دارند اما نقش توسعه‌ای ندارند. علوم انسانی مصداق شناسی و موضوع شناسی انجام می‎دهد و اجتهاد به معنای اخص حکم را بیان می‌کند. • اما اگر بر اساس اجتهاد به معنای اعم از آنجایی که این نوع از اجتهاد از «هست‌ها» خبر می‌دهد و معمولاً علوم انسانی بیان هست‌ها و مناسبات می‌کند، در این صورت موضوعاتی مانند خلقت انسان، تاریخ، مسائل اجتماعی و ... از حوزه‌هایی است که فقه به آن می‌پردازد. • خیلی ها بر این باور هستند که علوم انسانی مسائل فرهنگی اجتماعی و روحی را شامل می‌شود که در این صورت ترابط علوم انسانی با فقه و اجتهاد معنا پیدا می‌کند. • • • برگرفته از فرمایشات آیت الله علیدوست (دام ظله) در نشست «اجتهاد و تحول علوم انسانی» • • ༺ مدرسه علوم انسانی اسلامی آیه ༻ https://eitaa.com/joinchat/2315124922C2faae9826b