بصیـــــــــرت
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ ◇ مـدافعـــــ عشـــ💞ـــ‌ق #هوالعشـــــــــق #عاشقانه_مذهبی #قسمت_هجدهم 8
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ ◇ مـدافعـــــ عشـــ💞ـــ‌ق 9⃣1⃣ . پشتت را می ڪنی تابروی ڪ بازوات رامیگیرم... یڪ لحظـــــه صدای جمعیت اطراف ماخاموش😦 میشود.. تمام نگاه هاسمت ما میچرخد وتوبهت زده برمیگردی ونگاهم می ڪنی نگاهت سراسر سوال است ڪ _ چرااین ڪاروڪردی!؟آبروم رفت! دوستانت نزدیڪ می آیند وڪم ڪم پچ پچ بین طـــــلاب راه می افتد.. هنوز بازوات رامحڪم گرفته ام.. نگاهت میلرزد...ازاشڪ؟😢نمیدانم فقط یڪ لحظه سرت راپایین میندازی دیگرڪار ازڪارگذشته چیزی را دیده اند ڪ نباید...! لبهایت و پشت بندش صدایت میلرزد _ چیزی نیست!...خـــــاانوممه... لبخند پیروزی روی لبهایم مینشیند.موفق شدم..!✌️😅 همـــــان پسر ڪ ب گمانم اسمش رضا بودجلو میپرد: _ چی داداش؟زن؟ڪی گرفتی ما بی خبریم؟ ڪلافه سعی می ڪنی عادی بنظربیایی: _ بعـــــدن شیرینیشو میدم... یڪی میپراند: _ اگه زنته چرا درمیری؟ عصبی دنبال صـــــدامیگردی وجواب میدهی: _ چون حوزه حرمت داره..نمیتونم بچسبم ب خانومم! این رامیگویی،مچ دستم رامحڪم دردست میگیری و بدنبـــــال خود می ڪشی.. جمـــــع راشڪاف میدهی وتقریبا ب حالت دو ازحوزه دور میشوی ومن هم بدنبالت... نگاه های سنگین راخیره ب حالتمـــــان احساس می ڪنم... ب ی ڪوچه میرسیم،می ایستی ومرا داخل آن هل میدهی و سمتم می آیی.. خشم ازنگاهت 😠میبارد میترسم وچندقدم ب عقب برمیدارم.. _ خوب شد!...راحت شدی؟...ممنون ازدسته گلت...البته این ن..!(ب دسته گلم اشاره می ڪنی) اونیومیگم ڪ آب دادی _ مگه چی ڪارڪردم؟. _ هیچی!...دنبالم نیا.تاهواتاریڪ نشده بروخونع! ب تمسخرمیخندم!😏 _ هه مگه مهمه برات تو تاریڪی برم یان..؟ جا میخوری...توقـــــع این جواب رانداشتی.. _ ن مهم نیست...هیچ وقتم مهم نمیشع هیـــــچ وقت! وب سرعت میدوی وازڪوچه خارج میشوی... دوستت دارم وتمـــــام غرورم راخرج این رابطه می ڪنم.. چون این احساس فرق دارد.. بندی ست ڪ هرچ درآن بیشتر گره میخورم آزاد ترمیشوم.. فقـــــط نگرانم.. نڪند دیرشود..هشتادوپنـــــج روز مانده.. ♻️ ... 💘 @khamenei_shohada